کمی پس از اینکه یک زوج جوان هتلی را بازگشایی میکنند، رشتهای از قتلهای فرقهای در اطراف آنها آغاز میشود. در همین حال، دخترشان کلوئی (آنیکا کایلور) عروسکی به نام تامی را پیدا میکند که به نظر بیخطر میرسد و فوراً به او دلبستگی عجیبی پیدا میکند.
زن جوانی از زندگی آشفتهاش فاصله میگیرد و در یک برج دیدهبانی آتشنشانی مشغول به کار میشود، اما وقتی پدیدههای ماورایی شروع به آشکار شدن میکنند، زندگیاش دگرگون میشود.
جراح یک فیلم بلند ترسناک-هیجانی روانشناختی است که در زمستان تاریک لندن اتفاق میافتد. داستان فیلم درباره یک هنرمند اجرا با بدن و ذهنی آسیبدیده به نام سوزی است که خیلی زود خود را درگیر یک رابطه عاشقانه مثلثی سادومازوخیستی مییابد.
مسابقه علیه یک قاتل سریالی سادیست در جریان است، زیرا یک بازمانده قاچاق انسان بیوقفه تلاش میکند تا دختر نوجوانی را پیدا کند که سرنوشتش با گذشت هر ساعت از ربوده شدنش، تیره و تارتر میشود.
وقتی یک دانشمند باهوش اما وسواسی برای یافتن درمانی جهانی برای همه بیماریها به افراط و تفریط میرود، خود را آلوده به انگلی عجیب و غریب مییابد که او را به یک دیوانه خونخوار تبدیل میکند. زمان رو به اتمام است، او باید راهی برای متوقف کردن هیولایی که در درونش در حال رشد است و جلوگیری از "درمان" بقیه جهان پیدا کند.
گروهی از شکارچیان برای ردیابی یک موجود افسانهای جنگلی به جزیرهای مرموز سفر میکنند. آنها خیلی زود متوجه میشوند که راهنمایشان آنها را به عنوان طعمه قرار داده و آنها را مجبور به مقابله با یک شکارچی بسیار باهوش میکند که تک تک آنها را به وحشت میاندازد.
زندگی، لوک ولف، یک کهنه سرباز جنگ را به زادگاهش، جایی که خواهرش مبتلا به سندرم داون است، بازمیگرداند. اوضاع فرق کرده، یا شاید فقط او حالا فرق کرده است. لوک پس از سالها فرار از مشکلاتش، باید با هیولاهایش روبرو شود.
وقتی ترنس، سرباز عملیات ویژه، برای ساختن یک زندگی بهتر برای خود و نامزدش آلیس، تحت آزمایشی قرار میگیرد، بازگشت او به خانه با فاجعه همراه میشود، زیرا مصرف داروهایش را متوقف کرده و به جنونی وحشیانه فرو میرود.
تعدادی از نوجوانان با داستان یک قاتل زنجیرهای به نام "بیبی بلو" آشنا میشوند و او را سوژهٔ یک پادکست جنایی واقعی قرار میدهند. اما در حین تحقیقات، متوجه میشوند که او زنده است و آنها را به وحشت میاندازد.
سربازان اوکراینی یک پناهگاه تحقیقاتی مخفی شوروی را پیدا میکنند که در آن آزمایشهای انسانی انجام میشد. آنها متوجه میشوند که این مرکز متروکه نیست، بلکه پر از مردگان متحرک است.
یک فیلمساز در طول تعطیلاتشان در یک کلبه دورافتاده در جنگل، پاراسومنیا (اختلال خواب) شدید دوستش را مستند میکند و با بدتر شدن خوابگردی او، فیلمساز معتقد است که علت آن ممکن است چیزی بسیار شومتر باشد.
پنج دوست به طور ناخواسته باعث یک تصادف رانندگی مرگبار میشوند. آنها برای فرار از عواقب این اتفاق، آن را مخفی کرده و با هم پیمان میبندند که این راز را برای همیشه نزد خود نگه دارند. یک سال بعد، گذشته دوباره به سراغشان میآید و آنها ناچار به مواجهه با یک حقیقت هولناک میشوند: شخصی از راز تابستان گذشتهی آنها باخبر است و برای انتقام، عزم خود را جزم کرده است.