یک خانواده در دهه شصت میلادی، برای رسیدگی به ارثیه فامیل فوتشده به ملک او میروند و در آنجا با اسرار شوم، آیینهای قدیمی و اتفاقات عجیب و غریبی روبرو میشوند که در آن خانه پنهان است.
سیندرلای ناامید، پری مهربان خود را از یک کتاب باستانی جلد شده از گوشت احضار میکند و به دنبال انتقام از نامادری شیطانی و خواهرخواندههایش است که هر روز او را مورد آزار و اذیت قرار میدهند.
یک شوالیه نترس برای نجات روح برگزیده، وارد یک قلمرو مرگبار میشود. او در مواجهه با جادوگران، شیاطین و دشمنان وحشی، متوجه میشود که بازگشت او میتواند هرج و مرج به پا کند و بشریت را به نابودی بکشاند.
کارگرانی که برای نقشهبرداری به یک ویلای بزرگ قدیمی رفتهاند تا آن را برای تبدیل شدن به موزه آماده کنند، در آنجا گرفتار میشوند و قربانی یک نفرین مرموز میگردند که جان آنها را یکی پس از دیگری میگیرد.
موسیقیدانی که مشغول ضبط آلبومی در دل جنگل است، نوارهای کاست وهمآوری را مییابد که به طور مرموزی برای او گذاشته شدهاند. محتوای این نوارها، صدای زنی است که در حین پژوهش درباره یک افسانه محلی، توسط مردی و سگ درندهاش مورد آزار و وحشت قرار میگرفته است. اکنون، همان اتفاقات برای خود آن موسیقیدان نیز در حال وقوع است.
یک جنگیر زبده، در حالی که مشغول انجام یک مراسم جنگیری غیرمجاز بر روی پدر خود است، گمان میبرد که موجودی که با آن در نبرد است، احتمالاً یک موجود مقدس و شاید حتی خداوند باشد.
ساکشی میبایست دختر هفت سالهی خود را از دست یک فرقهی خرافی نجات دهد و در این راه با نابسامانیهای اجتماعی و وحشتی که پیوسته او و زنان جوان پیرامونش را آزار میدهد، مقابله کند.
نیرویی مغناطیسی یک هواپیمای کوچک را به درون مثلث برمودا میکشاند. اکنون، گروهی از دوستان متوجه میشوند که موجودی وحشتناک در آسمانها آنها را دنبال میکند.
زوجی خانهای در یک محله ثروتمند میخرند که در آن قتل و خودکشی اتفاق افتاده است. با شروع وقایع مرموز، آنها به نقش همسایه جدید در این جنایات مشکوک میشوند.
وقتی یک گروه از کسانی که پخش زنده انجام میدهند، وارد یک چالش خانهی جنزده میشوند، خیلی زود میفهمند که ترسها ممکن است واقعیتر از آن چیزی باشند که فکرش را میکردند. با هر پیچ و خمی، آنها باید در میان وحشت راه خود را پیدا کنند و برای زنده ماندن در آن شب بجنگند.
خانوادهای چند نژادی که به روستایی دورافتاده نقل مکان کرده و خانهای ندیده خریدهاند، با خصومت اهالی و یک افسانهی محلی ترسناک روبرو میشوند و مجبورند با تاریخ شوم خانهشان مقابله کنند.
هی جون، پسری جوان، گرفتار تسخیر روحی پلید گشته است. راهبه یونیا، به همراه دستیارش میکائلا، برای نجات او تلاش میکند. کشیش پاول سعی در درمان او از طریق روشهای پزشکی دارد، در حالی که کشیش اندرو برای بیرون راندن روح خبیث از هی جون، دست به مراسم جنگیری میزند.
دو برادر دوقلو به نام های بیل و هال، اسباب بازی میمون قدیمی پدرشان را در اتاق زیر شیروانی پیدا می کنند و به دنبال آن، مرگ های دلخراشی رخ می دهد. آن ها تصمیم می گیرند که اسباب بازی را دور انداخته و به زندگی خود ادامه دهند، اما با گذشت زمان، از یکدیگر دور می شوند.