لولا، پادکستر جنایی، در تعطیلات کریسمس با یک روح انتقامجو روبرو میشود که قتلهای قدیمی را تکرار میکند. او باید برای نجات شهر، رازهای تاریک گذشته را کشف کند.
مردی که تمام عمرش را در انگلستان گذرانده بود، پس از به ارث بردن یک خانه قدیمی خشتی در روستای زادگاهش در اروپای شرقی، به آنجا برمیگردد. او در کمال تعجب متوجه میشود که اهالی روستا رازی تاریک درباره یک فرقه باستانی اسلاوی و گذشته خودش پنهان کردهاند.
میوکی به دهکدهای که تحت حکومت روگاهاست سفر میکند. هدف او، سوگواری برای سرپرست درگذشته این خانواده و انجام یک ماموریت مخفی است. در آنجا، با پدر کیتارو که به دنبال همسر گمشدهاش است روبرو میشود و با هم باید رازهای این خانواده را کشف کنند.
در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم، دیک دینامیت و گروه نامنظم کماندوییاش که وظیفه کشتن نازیها را بر عهده دارند، باید جلوی گروهی از دانشمندان دیوانه آلمانی را بگیرند که میخواهند مردم نیویورک را به زامبیهایی گوشتخوار تبدیل کنند.
داستان یک زوج را روایت میکند که یکی از آنها افسر پارک ایالتی است. آنها در حالی که با غم ناپدید شدن پسر نوجوانشان دست و پنجه نرم میکنند، با معمایی محلی نیز روبرو میشوند. این معما نه تنها زندگی آنها را تحت تأثیر قرار میدهد، بلکه روابطشان را نیز به چالش میکشد و در نهایت، آنها را در مرز واقعیت و خیال قرار میدهد.
مادری برای درمان دختر اوتیسمیاش به خانه قدیمیشان میرود. درمان موفق به نظر میرسد، اما دختر با موجودات شیطانی ارتباط برقرار میکند که به دنبال انتقام از پدر خانواده هستند.
داستان دو برادر جنایتکار در جریان یک طوفان سهمگین که در حال فرار به یک خانه کشاورزی متروک پناه می برند. با به اسارت گرفتن خانواده ساکن، آنها متوجه می شوند که خانه اسرار تاریکی دارد...
داستان در سال ۱۹۴۱ و در تایلند رخ میدهد. یک گروه کوچک از سربازان جوان به رهبری موک، در برابر حملهی ژاپنیها مقاومت میکنند. ژاپنیها یک سلاح بیولوژیکی خطرناک با خود آوردهاند که تهدیدی بزرگ برای همه است.
خانوادهای متشکل از دُدیت، مادر، مبک لیس و ماس دِوو در اقامتگاه رسمی پدر با اتفاقی وحشتناک روبهرو میشوند و برای مقابله با آن، مجبور میشوند با هم همکاری کنند.
مک، یک شکارچی شیاطین مرموز، شش غریبه را در متروی نیویورک به دام میاندازد. او پنج داستان ماورایی را کشف میکند که شامل یک فالگیر، یک تیمارستان دیوانه، یک سکه برآوردهکننده آرزو و یک مغازه معجون جادو است. مک باید این معما را حل کند.
گروهی از جوانان در یک شهر کوچک در نوادا، در اعتراض به منع رفت و آمد شبانه که به دلیل وجود یک قاتل سریالی اعمال شده است، از خانه بیرون میآیند و لحظات خود را ثبت میکنند.
یک فرد مشتاق به اینفلوئنسر شدن، در طول تعطیلاتش در فرانسه که هزینههای آن را با انجام کارهای عجیب و غریب تأمین کرده، به طور مخفیانه در قلعهای قدیمی که گفته میشود روح دارد شروع به فیلمبرداری میکند. او برای تمیز کردن این قلعه استخدام شده است.