دانشمندی که در حال کار برای درمان آنفلوانزا است ، توسط رئیس بی پروای خود قربانی می شود ، وی واکسن را قبل از آماده سازی آزاد می کند و منجر به فاجعه می شود...
یک بار دیگر ، پائولا دوپری ، زن میمون ، این بار توسط یک دانشمند دیوانه و دستیار مسخ شده اش ، که همچنین آزمایشگاه زن خود را برای داشتن یک اهدا کننده خون زن می رباید ، دوباره زنده می شود. در این زمان ، پائولا مغز دارد ...
داستانهای فیلم The Frozen Ghost از یک قتل مرموز و مشکوک آغاز میشود. یک روانشناس صحنهای در این صحنهی مرگ، درگیر شده است. از طرفی دیگر، جراح پلاستیکی که اعتبار خود را به صورت کامل از دست داده، از جمله شخصیتهای مختلفی است که در صحنه قرار دارد و ...
هنگامی که یک سفر در دریاهای جنوبی داشت ، عاشق می شود و با یک زن بومی عجیب و غریب ازدواج می کند. چیزی که او نمی داند این است که او توسط بومیان خرافاتی بزرگ شده است ...
دکتر ریچارد مارلو با استفاده از مراسم جادوگری و هیپنوتیزم قصد دارد همسر زیبای خود را که سال ها پیش مرده است، دوباره به زندگی باز گرداند. او قصد دارد برای این کار، عصاره ی زندگی تعدادی دختر جوان بی گناه را به همسرش منتقل کند. او این دختران را دزدیده است و در سیاه چالی در زیر عمارتش مخفی کرده است...
جورج وینسون، جراح مشهور، با کمک نیروهای ماورایی از مرگ نجات مییابد، اما تحت سلطه زنی شیطانی به نام لیلیان قرار میگیرد. لیلیان با وسوسه کردن جورج، سعی در تصاحب روح او دارد.
داستان با قتل یک تاجر اسب شروع می شود که باعث آزاد شدن یک اسب نر سیاه رنگ می شود که در میان برف ها پرسه می زند و در دهکده مردم را به هنگام تاخت و تاز می ترساند...
هنگامی که یک بمب سرگردان در جریان بمباران لندن، تابوت یک خونآشام را از خاک بیرون کشید، یک گورکن بیخبر با برداشتن میخی که در قلب او فرو رفته بود، ناخواسته این هیولا را دوباره زنده کرد.
دو دانشمند، بدن منجمد یک مرد غار نشین متعلق به دوران ماقبل تاریخ را در قطب شمال پیدا می کنند. آن ها این مرد غار نشین را به آزمایشگاهشان می آورند و تصمیم می گیرند که بر روی او عمل پیوند مغز انجام دهند تا بتوانند از او به طور کامل استفاده کرده و او را تحت کنترل خود قرار دهند...
دانشمندی که راهی برای افزایش عمر پیدا کرده است (او 120 سال دارد) در دوراهی قرار می گیرد: او عاشق شده است و همچنین کشف کرده است که اگر غدد جدیدی به دست نیاورد، می میرد.
پائولا میمون زن نمای قبراق و سرحالی ست که اطراف آسایشگاه قدیمی و چندش آور پرسه میزند، دکتر فلچر مدیر این آسایشگاه میباشد و پائولا هر چند وقت یک بار برای به دام انداختن طعمه خود به ماهیت واقعیش ( گوریل ) باز میگردد...
یک هنرمند یینایی چشمانش را از دست می دهد، برای بازگرداندن بینایی او, پدر نامزدش پیشنهاد جراحی می دهد. وقتی این مرد خیرخواه به طور ناگهانی از دنیا می رود، هنرمند دچار شک می شود...