هنگامی که جامعه به دلیل شیوع یک بیماری که قربانیان را به هیولاهای مرده تبدیل می کند از هم می پاشد، یک سرباز نخبه بازنشسته از زندان فرار می کند تا خانواده اش را پیدا کند...
زمانی که انبوهی از تمساح های غول پیکر و گرسنه در طی طوفانی عظیم به ایستگاه پلیس لوئیزیانا حمله می کنند، زندانیان و نگهبانان خود را درگیر نبردی برای بقا می بینند...
این فیلم به ادامهٔ داستان بازماندگان آخرین قتلهای «گوستفیس» (Ghostface؛ شبحچهره)، یعنی خواهران سامانتا و تارا کارپنتر، و دوقلوها چاد و میندی میکس میپردازد، که وودزبورو را پشت سر میگذارند و فصل جدیدی را در شهر نیویورک آغاز میکنند، اما بهزودی دوباره گرفتار رگهای از قتل توسط یک قاتل جدید شبیه «گوستفیس» میشوند...
مردی به شدت مضطرب اما خوشنظر که رابطهٔ بدی با مادر خود دارد و هرگز پدرش را نشناختهاست مادرش میمیرد، او به خانه سفر میکند و در راه خود تهدیداتی ماوراءطبیعی را تجربه میکند...
هارونا تسونماتسو (یوری تسونماتسو) در حال تحصیل در رشته فولکلور در دانشگاه است و تصمیم می گیرد که موضوع پایان نامه فارغ التحصیلی او افسانه شهری "ایستگاه کیساراگی" باشد که از سال 2004 به یک موضوع داغ در اینترنت تبدیل شده است...
وحشتی روح آدی و سامان را تعقیب می کند. آیو دلیل عذاب آنها را می داند ، گناهی که در خطرناک ترین زمان مغرب انجام شده است. چه گناهی کرده اند و چه اتفاقی برای عدی و سامان و ایو و روستایشان می افتد ؟..
کندی، دیجی رادیویی شبانه، یک برنامه میزبانی میکند که در آن مردم داستانهای واقعی ترسناک خود را به اشتراک میگذارند. یک شب یک شنونده به طور تکراری تماس میگیرد و به زودی کندی رابطهی عجیبی بین خودش و این شخص را کشف میکند...
دو غریبه به نام های بلر و تامی در مسیر خود در یک منظره خشک حرکت می کنند تا یکدیگر را پیدا کنند. تنها راه ارتباطی آنها دو میکروفون رادیویی که به زودی باتریشان تمام می شود است ...
آصف از خانه والدین همسرش دیدن می کند و اتفاقاً به زمینی می رود که ظاهراً جن زده است. با این حال، او به زودی توسط یک روح تسخیر می شود که برای انتقام می خواهد...
داستان در مورد مردی است که توسط یک گرگ گاز گرفته می شود و شروع به تبدیل شدن به یک موجود می کند. همانطور که باسکار و دوستانش سعی می کنند پاسخی پیدا کنند، یک سری پیچ و تاب، چرخش و خنده به وجود می آید...
مرگ های مرموز در یک روستا به دلیل اعمال غیبی یک فرد ناشناس رخ می دهد. تمام شهر را ترس فرا می گیرد و مشکلات همچنان ادامه دارد و آنها به دنبال مسئول آن می گردند...
داستان فیلم دربارهٔ یک مجرم فراری به نام ریچارد بی. ریدیک با بازی ون دیزل است که توسط یک سفینه فضایی در حال انتقال به سیارهای دیگر میباشد. اما پس از اصابت سفینه به یک دنبالهدار آنها مجبور به نشستن بر روی سیارهای همانند صحرا میشوند. بعد از این ماجرا در این سیاره، خدمه سفینه متوجه میشوند ریدیک تنها کسی نیست که آنها باید از او بترسند...