تئو، یک بیگانه از سیاره سااوراسیا ، عاشق بازی و شوخی با پدربزرگش اولدوک است. در سفر به زمین با دو نفر آشنا می شود که اهمیت دوستی را به او نشان می دهند...
پانصد سال پیش، هوی بو در یک بازی با ورق تقلب کرد، بنابراین با نور رعد به یک روح تبدیل شد. در تمام این مدت، او در قلعه تنها زندگی کرده است، بدون اینکه کسی بترساند. تا زمانی که پادشاه جولیوس برای عروسی خود به آنجا می رود ، هوی بو می داند که باید از تمام ترفندهای خود برای حفظ مجوز ارواح که مدت ها تلف شده است استفاده کند..
کریشنا مهرا(هریتک روشن) پس از مرگ پدر و مادرش همراه با مادربزرگش در یک منطقه دورافتاده ولی زیبا و کوهستانی زندگی میکند، روهیت مهرا ۲۰ سال پیش مردهاست. کریشنا تنها است و سرگرمی خاصی ندارد تا اینکه گروهی توریست به آن منطقه میآیند در هنگام فرود چتر یکی از این گردشگرها که پریا(پریانکا چوپرا) نام دارد دچار مشکل میشود و کریشنا او را نجات میدهد، پریا در آن جا پی به قدرت خارقالعاده و فرا انسانی کریشنا میبرد. به تدریج کریشنا عاشق پریا میشود...
یک آزمایش تحقیقاتی اتمی در سنت لوئیس، میزوری به اشتباه انجام می شود و نه تنها یک سیاهچاله بزرگ، بلکه موجودی از ماورای آن را آزاد می کند که از برق در خیابان های این شهر غرب میانه تغذیه می کند...
بابی، یک سگ کوچک وپا کوتاه اسکاتلندی است که پس از پرسه زدن در اطراف قبر ارباب مرده خود، تبدیل به یک افسانه می شود. زمانی که قانونی برای ممنوعیت سگ های ولگرد تصویب می شود، پسری به نام ایوان تصمیم می گیرد از بابی در برابر مقامات محافظت کند...
داستان این فیلم درباره دختری سایبورگ تحت عنوان آلیتا است که در دنیای پسا-رستاخیزی زندگی میکند و به طور کامل حافظه خود را از دست داده است. دکتر سایبرنتیک او را در تودهای زباله پیدا کرده و پس از بازسازی وظیفه مراقبت از وی را برعهده میگیرد. وی تنها سایبورگ افسانهای هنرهای رزمی پانزر کونست را به خاطر دارد و همین موضوع باعث میشود که به شکارچی جایزهبگیر تبدیل شود و...
یک مرد تحویلدهنده فیلم به یک زن جوان زیبا قول میدهد که یک حلقه فیلم را به موقع به یک سینما تحویل دهد. اما به نظر میرسد که کل شهر علیه او توطئه کرده است...
یک زمان نامعلوم، یک مکان ناشناس، بدون دلیل، بدون آینده، تنها آرزوی اون این است.... "از بین بردن" ! افسانه روایت میکند ، در یک قبر سیاه و سفید در Tougan یک قدرت ماوراطبیعه است که هر کس به آن دست یابد به عمیق ترین و بزرگترین رازهای مبارزه پی می برد...
بئو ولف جتگجو باید هیولایی بنام گرندل، که مردم شهر را قتل عام کرده، را شکست دهد و پس از آن نوبت به مادر گرندل میرسد که برای گرفتن انتقام پسرش باز می گردد...
لاج، یک خورهی بازیهای ویدیویی، بازی کردن را بسیار جدی میگیرد، برخلاف دوستان نابالغش که ترجیح میدهند بچهگانه رفتار کنند. او تصمیم میگیرد با معرفی دو فرد غیرمعمول به گروهشان، اوضاع را تغییر دهد.