پاپی متوجه میشود که برانچ زمانی عضو یک گروه پسرانه به نام بروزن بود که با برادرانش فلوید، جان دوری، اسپراس و کلی تشکیل شده بود. اما زمانی که فلوید ربوده میشود، برانچ و پاپی برای متحد کردن برادران دیگر و نجات فلوید به سفری میروند...
واندرول، داستانی افسانهای که بین ایتالیای امروزی و قلمروی خیالی اتفاق میافتد، در سفری هیجانانگیز که دنیای او را برای همیشه متحول میکند، ویولت دختری 12 ساله ساده لوح و کنجکاو را دنبال میکند...
«هوارد لانگستن» (شوار تسنگر) مردي جدي است که به کارش بيش تر از همسرش، «ليزا» (ويلسن) و پسرش، «جيمي» (لويد) اهميت مي دهد. «جيمي» از پدرش انتظار دارد بيش تر به او توجه کند و تنها چيزي که براي هديه ي کريسمس از او مي خواهد، يک آدم آهني با همه لوازمش است...
کلمنس و رو، گربهاش، برای تعطیلات از پاریس به حومه شهر میروند. رو در حومه شهر از دیدن حیوانات و طبیعت لذت میبرد. او با کالین، گربه سفیدی که در جنگل زندگی میکند، دوست میشود.
یک شهاب سنگ جادویی درشهر ماجراجویی سقوط می کند و به توله های "سگهای نگهبان"قدرت های خارق العاده می دهد . آنها اکنون به "توله های قدرتمند" تبدیل شده اند و از این قدرت ها برای کمک به مردم استفاده می کنند...
لوسیا یک مادر مجرد است که به عشق فکر نمی کند. اما وقتی با سرجیو، یک آشپز خوش تیپ و خوش قلب، قرار ملاقاتی ترتیب می دهد، جرقه ای بین آنها ایجاد می شود...
اُسکار و تئو، دو برادری هستند که با از دست دادن مادرشان، با چالشهای زیادی روبرو میشوند. آنها باید با غم و فقدان مادرشان کنار بیایند و در عین حال، زندگی خود را نیز ادامه دهند.
«ماتيلدا وارم وود» (ويلسن) دختر جوان بي نهايت کنجکاو و با هوشي است که با والدين عامي و بي فرهنگ خود (د ويتو و پرلمن) که اصلا به او توجهي ندارند، بسيار تفاوت دارد. او با بالا رفتن سن، به تدريج کشف مي کند داراي قدرت حرکت دادن اشيا از دور است و مي تواند از اين توانايي در راه از بين بردن رنج هايش و کمک به دوستانش استفاده کند...
محمود نوجوانی است که در تعطیلات تابستانی باید مسئولیت راهنمایی عمویش از پاکستان در اسلو را بر عهده بگیرد. در همین حال، برادر کوچکش علی رازهایی دارد که زندگی او را زیر و رو میکند...