هنگامی که اسکوبی دوو با تیمش یک مزرعه ای عجیب را کشف می کنند، متوجه یک گاوچرون شبح می شوند که اهالی آنجا را اذیت می کند و آتش سوزی های زیادی برپا می کند و می خواهند سر از قضیه این شبح دربیاورند ...
شاهزاده درک و پرنسس اودت دختر کوچکی به نام آلیس را به فرزندی قبول می کنند. آلیس توسط گروهی از سنجابهای پرنده اسیر میشود که بر اساس یک پیشگویی معتقدند شاهزادهی قو شیطانی است. اکنون، درک و ادت هستند که باید آلیس را نجات دهند...
لندن، در سال ۱۸۹۷٫ وقتی خفاشی اسباب بازی سازی به نام «فیلورشام» را می رباید، دختر پریشان خاطر او، «آلیویا»، تصمیم می گیرد از «کارآگاه بازیل» معروف کمک بگیرد…
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 2 جایزه و نامزد دریافت 1 جایزه دیگر.
“کاپیتان رد” یک کشتی دزدان دریایی را با کمک “فراگ”، یک ملوان جوان فرانسوی هدایت می کند.یک روز او توسط یک کشتی اسپانیایی دستگیر می شود اما با استفاده از خلاقیتش خدمه را به شورش تشویق کرده و پس از تصاحب کشتی، برادر زاده یکی از فرماندارن اسپانیایی را می رباید……
1 مرتبه نامزدی جایزه .BAFTA Film Award. همچنین نامزد دریافت 3 جایزه دیگر.
پدر و نامادري دختر نوجواني به نام «سارا» (کانلي)، او را در خانه گذاشته اند تا از برادر نوزادش «توبي» (فراود) مراقبت کند. گروهي جن با استفاده از اين فرصت، «توبي» را مي ربايند، و سر دسته شان، «جارت» (بويي)، به «سارا» مي گويد که فقط سيزده ساعت فرصت دارد تا از هزار تويي که به شهر اجنه مي رسد، بگذرد اگر موفق نشود، برادرش هم جن خواهد شد.
پس از سرقت یک شیء مهم از دو گانگستر شهری، یک نوجوان پردردسر در اردوگاه تابستانی کلیسا پنهان می شود و باید از دوستان جدیدش در برابر انتقام گیری خلافکاران محافظت کند...
تام لی، پسر چینی-آمریکایی، پس از مرگ مادربزرگش، باید برای ببر سخنگو، آقای هو، شاگردی کند و جادوی باستانی را یاد بگیرد تا نگهبان جدید ققنوس باستانی شود...
پسری با ذهنی خیالپرداز، در سفری شبانه و به یاد ماندنی به همراه دوست جدید خود، موجودی عظیمالجثه و خندان به نام "دارک"(تاریکی) ، با ترسهایش روبرو میشود...
چن جیائشیا و لی ران در نوجوانی عاشق یکدیگر شدند، اما به دلایلی از هم جدا شدند. سالها بعد، آنها دوباره یکدیگر را ملاقات کردند و متوجه شدند که عشقشان به یکدیگر هرگز خاموش نشده است.
پس از مرگ مادرش، میا هشتساله با خانوادهاش به مزرعهی مادربزرگش در مونتانا نقل مکان میکند. در جنگل، میا یک کرهی اسب تکشاخ را پیدا میکند که موجودی جادویی است و به هر کسی که به آن باور دارد، خوششانسی میآورد...
دسامبر 1942، چهار کودک با هدف رسیدن به سوئد از سربازان آلمانی فرار می کنند. این فرار به سوی مرگ کشیده می شود ، اما خوشبختانه آنها در طول راه با یاورانی ملاقات می کنند...