یک زن برنده یک سفر با تمام هزینه به "موسسه" زرق و برق دار یک شرکت در خارج از فلورانس، و همچنین شانس ملاقات با صاحب ثروتمند و کاریزماتیک رستوران های زنجیره ای را دارد. او ماجرایی متفاوتر از آنچه تصور می کرد پیدا می کند...
یک سرآشپز اهل یک شهر بزرگ شور و شوق خود را از دست داده است. او برای نجات شغلش به زادگاهش بازمیگردد، جایی که سعی میکند شور و شوق خود را برای غذا پیدا کند و دوباره با پدرش ارتباط برقرار کند.
ماجا، یک هنرپیشه دانمارکی، عاشق لیا، یک دانشگاهی یهودی از لندن میشود. لیا دچار تشنج مرموز می شود و ماجا با او به لندن باز می گردد. در آنجا، او با مادر لیا، چانا، زنی که می تواند اسرار تاریکی را در خود نگه دارد، ملاقات می کند...
به دلیل تعطیلی کلوپهای کمدی لسآنجلس، کیکی ملندز و ویکی باربولاک یک نمایش کمدی تشکیل میدهند. کیکی، ویکی را متقاعد میکند تا برای اجرای برنامه به پونتا کانا در جمهوری دومینیکن سفر کنند.
داستان یک گیتاریست بازیگوش که از گروه و خانه خارج شده بود و به یک کتابدار و پدرش پناه می برد. آیا آنها می توانند با هم یک موسیقی به یاد ماندنی بسازند؟...
یک کارت تبریک به یک مدیر اجرایی درسانتافه می رسد تا یک شرکت خانوادگی تنگ بافته را خریداری کند که زیورآلاتی با الهام از سنت های کریسمس مکزیکی ایجاد می کند..
مادر و دختران برای ادای احترام به پدر فوت شدهشان، در مسابقه ماراتن شرکت میکنند، اما عدم آمادگی آنها، چالشهای زیادی را برایشان به همراه دارد و روابطشان را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
مارتا شاید یتیم باشد و حتی تحت تاثیر یک بیماری کشنده قرار گیرد، اما با این حال او مثبت اندیش ترین فردیست که می توان ملاقات کرد. او می خواهد که یک پسر به او دل ببند...
پیتر که از قضاوت خانواده اش در مورد مجرد بودن خود ناامید است، بهترین دوستش نیک را متقاعد می کند که در سفر به خانه برای تعطیلات به عنوان دوستش ظاهر شود...
سانتوش، جوانی که با "سندرم میکرو " دست و پنجه نرم می کند، در موقعیتی اجتناب ناپذیر با آمروتا ازدواج می کند اما همچنان اولین شب عروسی خود را به تعویق می اندازد. او با زنی مواجه می شود که برای رفع مشکلش داروی گیاهی دارد...