در حالی که توسط یک روح شیطانی تسخیر شده است، مردی دختر خود را می کشد. یک کارآگاه پلیس که در حال بررسی این پرونده است نیز مجذوب می شود. یک راهب خوب به مبارزه با روح شیطانی کمک می کند...
یک بازرس خصوصی و یک بازرس پلیس برای تعقیب یک اوباش بدنام که قصد دارد یک میلیونر قدیمی را از سهام و اوراق قرضه بسیار ارزشمندش دوش دهد، با هم همکاری می کنند...
یک استاد ماهر در جعل آثار هنری به همراه شریکی که کارشناس خبره‌ای در تایید اصالت آثار هنری است، به ثروت هنگفتی دست یافته‌اند. یک دلال هنر که به راز این دو پی برده است، با شرط جعل چند اثر هنری نایاب که در جنگ جهانی دوم گم شده‌اند، حاضر به افشای ماجرا نمی‌شود.
"سم" تصمیم دارد که مادربزرگ را با هدف شیطانی به دادگاه بکشاند، تا بتواند تمام پول های مادربزرگ را به دست بیاورد. اما Bugs از نقشه های سم با خبر شده و موفق می شود که نقشه های او را خنثی کند و ...
زنی خجالتی و گوشه گیر در محل کار خود دوبار مورد تجاوز قرار میگیرد. بعد از اینکه به خانه باز می گردد او تصمیم میگیرد که خودش کاری انجام دهد. برای همین لباسی شبیه فاحشه ها می پوشد و به خیابان می رود و هر کس که می خواهد از او سوءاستفاده کند را مجازات می کند..
صاحب موزه موم، هرمان و پدربزرگ مونستر را به سرقت جواهرات متهم می‌کند. هرمان و پدربزرگ مونستر باید بی‌گناهی خود را ثابت کنند و سارقان واقعی را پیدا کنند...
دختر جوانی که قبلا مجرم بوده، سوار بر موتورسیکلتش به یک دختر جوان قرمزپوش بی خانمان کمک می کند و تلاش می کنند با کمک هم دیگر راز نقشه شهر پاریس که او از دوست گانگسترش دزدیده را بیابند...
آدم‌کشی توسط تاجری برای ربودن بارون نفت استخدام می‌شود. او که در فقر و آزار بزرگ شده، پس از فرار بارون، سرنخ‌ها را از بین می‌برد و دستیار بارون به تعقیب او می‌پردازد.
حدس و گمان در مورد سرنوشت هواپیماربای معروفی که با چتر نجات در کوهستان ناپدید شد، باعث می شود که کاراگاه کوپر برنامه ای دقیق را دنبال کند که سرنخ هایش او را به فرد مذکور برساند...
یک دامپزشک ویتنام از اردوگاه اسیران جنگی به خانه بازمی گردد و به عنوان یک قهرمان از او استقبال می شود، اما به سرعت فراموش می شود و به زودی متوجه می شود که بقا در کشور خودش چقدر سخت است...
ملیسا به یک شهر کوچک پر از تعصب نژادی و قلدری نقل مکان می کند و هر بار که با یکی از پسران شهر قرار می گذارد، در نهایت به قتل می رسند - اما قاتل کیست؟...
دو خلافکار که پس از شکست در آدم‌ربایی به خانه‌ای در جنگل پناه برده‌اند، به دلیل ارتکاب جرمی هولناک توسط یکی از آن‌ها، به دست قبیله‌ای آدم‌خوار کشته می‌شوند.
دختر یک سناتور آمریکایی، به دلیل علاقه‌ای که به دوست پسر رهبر یک فرقه هیپی دارد، وارد این فرقه می‌شود. اما این فرقه، برخلاف آنچه که ادعا می‌کند، یک جامعه عشق آزاد نیست و در واقع، یک فرقه مخفی است که اهداف دیگری دارد...
کوردلیا، بازمانده یک همکاری در یک آژانس کارآگاهی، توسط دستیار جیمز فراخوانده می شود تا در مورد خودکشی پسرش، مارک، تحقیق کند. او می پذیرد و زنجیره ای از اتفاقات غیرمنتظره را به راه می اندازد...
دکتر مارک (Jiří Menzel) وقتی پرستار محبوبش، میما (Dagmar Veškrnová) با شرکت خودروسازی خارجی "فِرات" قراردادی امضا می کند تا به عنوان یک راننده رالی کار کند، شوکه می شود. شایعات فراوانی وجود دارد مبنی بر اینکه ماشین اسپرت فرات نه با بنزین، بلکه با خون انسان کار می کند...
