خانم یوشینو و دخترش تاکاکو، زندگی آرامی دارند تا اینکه با جوانی به نام هیدئو آشنا می شوند. تاکاکو جذب مادرش می شود و مادر نیز به دلیل شباهت هیدئو به معشوقه قدیمی اش، احساس مشابهی پیدا می کند.
چهار زندانی فرار میکنند و در یک صومعه سیسترسی پناه میگیرند، جایی که هیچ چیز آنطور که به نظر میرسد نیست. در انزوا از بقیه جهان، کابوسی در میان فراریان آغاز میشود، کسانی که حاضرند برای محافظت از آزادی خود و راهبانی که گروگان آنها هستند، بکشند.
سه کارمند بانک به طور همزمان قصد سرقت از بانک را دارند، بدون اینکه از بقیه اطلاعی داشته باشند. از سوی دیگر، در بخشی دیگر از شهر، فروشنده ای به دنبال انتقام از یک میلیونر محلی است...
داستان حول محور یک زن قاتل حرفهای میچرخد که گذشتهای پر از درد و رنج دارد. او در جریان یک ماموریت، متوجه میشود که هدف بعدیاش کسی نیست جز معشوق گمشدهاش. این کشف، زندگی هر دو نفر را به کلی دگرگون میکند و آنها را در یک فرار نفسگیر از چنگال یک یاکوزای بیرحم قرار میدهد.
دو جنایتکار برای فرار از دست پلیس، به کلیسایی می روند و در آنجا، عروسی را می یابند که تازه دستگیر شده است. آنها سوار قطاری می شوند و در واگن خالی آن پنهان می شوند.
یک مرد رؤیاهای هولناکی از افراد مرده، از جمله مادرش و قربانیان یک قاتل سریالی محلی، میبیند. کارآگاهِ در حالِ پیگیریِ قتلها برای حلّ پرونده به دنبال کمک او میرود.
پل ویتی اواخر دوران محکومیت خود را در زندان می گذارند . ماموران اف.بی.آی او را زیر نظر دارند و متوجه می شوند او که روزی خطرناک ترین گانگستر نیویورک بوده اکنون وضعیت روانی عجیبی دارد. اداره اف.بی.آی تصمیم می گیرد با دکتر سوبول مشورت کند. از سوی دیگر سوبول نیز خودش مشکلاتی دارد. پدرش بتازگی فوت کرده و این مسئله او را دچار یک بحران هویت نموده که هم در زندگی شخصی و هم حرفه ای اش تاثیر گذاشته است. بعلاوه او می داند همسرش لورا از اینکه بن دوباره پل را وارد زندگیشان کند بسیار خشمگین خواهد شد. در ادامه پل بطور مشروط آزاد شده و با مسئولیت بن تحت مداوا قرار می گیرد و بنابراین بن مجبور است او را به خانه اش ببرد.
یک گروه از جنایتکاران خشن به رهبری تونی استون و جان لینچ که یک سادیست جنسی است، با کمک یک مخبر درونی یک سرقت را انجام میدهند. درگیری خونینی با پلیس لس آنجلس رخ میدهد و جنایتکاران دستگیر میشوند. پس از مدت کوتاهی در زندان، گروه با کمک برادر تونی، جسی، از اتوبوس زندان فرار میکنند که ...
ناندو و ویجی برادرانی هستند که در دوران جوانی توسط نامادری خود مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. ناندو، که بیمار روانی است، تصمیم می گیرد نامزد ویجی را بکشد، زیرا او را به عنوان نامادری خود تصور می کند...
نارومی پس از پنج سال دوری بازمیگردد و در این میان با دو زن از گذشته خود و همچنین روسای یاکوزای رقیب روبرو میشود. استخدام او برای قتل یک نفر، اصول جوانمردیاش را به خطر میاندازد.
"یک گنگستر کوچک به نام چاندو با مالک، یک مجری دست پایین برای یک باند جنایی، متحد میشود. آنها با هم تمام دشمنان خود را از بین میبرند و به ترسناکترین گنگسترهای بمبئی تبدیل میشوند."
مردی مخفیانه به زندانی با فناوری پیشرفته می رود تا اطلاعاتی را پیدا کند تا به محاکمه کسانی که همسرش را کشته اند کمک کند. در آنجا او به نقشه ای برخورد می کند که ...
دو پسر به نام های هوشینو و هاسومی از ابتدای مدرسه راهنمایی باهم اشنا می شوند. این فیلم دارای خط داستانی ناپیوسته ای است که از اواسط داستان شروع می شود...
فیلم در مورد یک جنایتکار مرموز معروف به سرمایه دار سفید است که سه قاتل ارشد را استخدام می کند تا به او کمک کنند رقبای خود را در دو گروه محلی، اسکورپیون ها و مارها از بین ببرد...
زندگی برای سوزان، دو فرزندش و دوست پسر جدیدش راسل خوب است. اما زندگی ناگهان تغییر می کند وقتی او متوجه می شود که دوست پسر کاملش یک فروشنده مواد مخدر است.