یک زن و شوهر جوان و یک محکوم فراری که توسط یک انگل حریص اسپلینتر که قربانیان زنده خود را به میزبانان مرگبار تبدیل می کند، در یک پمپ بنزین مجزا به دام افتاده اند، باید راهی برای همکاری با یکدیگر برای زنده ماندن از این وحشت پیدا کنند...
در یک ماجرای پر کشوقوس، سه کارآگاه خصوصی برای انجام کاری استخدام میشوند که ناخواسته آنها را رو در روی یکدیگر قرار میدهد. اما این رقابت سطحی تنها بخشی از داستان است، چرا که در لایههای زیرین، یک توطئه شوم و پیچیده در حال انجام است.
آقای جک و سوییت استفن بی هدف در خیابان های لس آنجلس پرسه میزنند و دربارهی مرگ، زندگی، اراده ی الهی و نیروی ظیمی که وجود آن ها را رفم زده است فکر می کنند...
وقتی کریستین متوجه می شود دختر نوجوان فراری خود، جسی مورد حمله جنسی قرار گرفته است، او که قصد دارد مهاجم جسی را پیدا کند، دست به یک حمله خشونتآمیز میزند...
کیدو کایتو نقشه میکشد تا تخممرغ عید جواهرنشان کمیابی را بدزدد. کارآگاه کونان و دوستانش مشتاقاند تا مانع او شوند و رازهای دور این تخممرغ و خانوادهی صاحب آن را فاش کنند...
یک قاضی مشهور به منطقه زادگاهش، سالنتینو در جنوب ایتالیا برمی گردد و می فهمد که دوست قدیمی اش مرده و زنی که او دوستش داشت اکنون برای یک سازمان جنایی کار می کند...
با نزدیک شدن یک سرقت بزرگ و خیانت همه جانبه، یک رئیس جنایتکار که مورد احترام همه است باید تمام هوش خیابانی و غریزه قاتل خود را برای مبارزه برای بقا فراخواند...
پس از جنگ جهانی دوم، "کومیسارول مولداوی" (سرجیو نیکولائسکو، پتر فالک) سال ها به عنوان زندانی سیاسی رژیم کمونیستی گذراند. سرگرمی مورد علاقه سرهنگ روسی مسئول زندان این بود که زندانیان رولت روسی بازی کنند...
داستان حول محور یک زن جوان میچرخد که تحت فشار روانی شدید یک فرد مرموز قرار میگیرد. این فرد مشکوک است که همسر این زن میلیونها دلار از یک باند جنایی دزدیده است.
چهار زن در حال برنامه ریزی برای اعتصاب خطرناک علیه گروهی از قاچاقچیان مواد مخدر مکزیکی هستند. این اقدام با انگیزه انتقام می تواند شانس آنها را برای همیشه تغییر دهد..