راج یک آرشیتکت بدشانس با پریا فعال اجتماعی که می تواند مهره شانس او باشد آشنا می شود.متاسفانه پریا تلاش می کند از مکانی که راج می خواهد آنجا را برای ساخت یک مرکز خرید تخریب کند محافظت می کند و …
رایتن بیچ نیویورک. «لنرد» (فینیکس) جوانی دل شکسته از رابطه ای ناموفق به نزد ناپدری مهربانش، «روبین» (ماشونوف) و همسر او، «روت» (روسلینی) بازگشته است. پدر و مادر که نگران افسردگی و تنهایی پسر هستند می کوشند تا دختر یکی از دوستان خانوادگی، «ساندرا» (شا) را با او آشنا کنند. البته «ساندرا» خیلی زود به «لنرد» علاقه مند می شود. در حالی که نظر خود «لنرد» را دختری در همسایگی به نام «میشل» (پالترو) جلب کرده است...
نيويورک، سال 1994، نوجواني تنها ونااميد از زندگي، «لوک شاپيرو» (پک) در آخرين تعطيلات پيش از آغاز تحصيلات دانشگاهي به فروش مواد مخدر مشغول است. يکي از مشتريان «لوک» دکتر هيپي پا به سن گذاشته اي به نام «جف اسکوايرز» (کينگزلي) در عوض پرداخت پول روان درماني او را به عهده گرفته است. خيلي زود «جف» به نام دختري «اسکوايرز»، «استفاني» (ترلبي) دل مي بازد و زندگي اش در مسير تازه اي مي افتد.
صاحب یک رستوران به نام «سیلویا» (ترون) به شدت از زندگی خود ناراضی است و اوقاتش را اغلب به سیگار کشیدن با مردان می گذراند؛ زنی امریکایی به نام «جینا» (بیسینگر) به شوهرش (کالن) بی وفایی روا می دارد و با مردی مکزیکی به نام «نیک» (د آلمئیدا) معاشرت می کند؛ دختر «جینا»، «ماریانا» (لارنس) در هم ریخته است، به خصوص از زمانی که با پسر «نیک»، «سانتیاگو» (پادرو) آشنا شده است؛ دختری به نام «ماریا» (ایا) هم راه دوستی خانوادگی (یاسپیک) از مکزیک به امریکا می رود تا مادرگم شده اش را پیدا کند …
پس از اینکه مادر “گرتا” هفده ساله برای بار سوم ازدواج می کند و از طرفی شاهد خودکشی پدر خود می شود دچار پرخاشگری می شود. او برای گذراندن تابستان به نزد پدر بزرگ و مادربزرگش فرستاده می شود. جایی که زندگی اش تغییر بزرگی می کند…
داستان فیلم در مورد نویسنده ای است که در دنیایی زندگی می کند که دروغ گفتن معنا ندارد. و اکنون او با کارهایش دروغ را برای مردم اختراع می کند و مفهوم دروغ را عرضه می کند...
2 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین 1 جایزه و نامزد دریافت 1 جایزه دیگر.
داستان در باره ی روزنامه نگاری است که مدیرش به او اخطار کرده که اگر یک کطلب مهم ارایه نده از کار برکنار می شود هاروی تصمیم می گیره این کار رو به هر نحوی انجام بده اما باید برای عروسی دخترش به پاریس بره اما قول می ده که صبح روز دوشنبه برای جلسه مهم شرکت به نیویورک برگرده و …
تانک (کوک) یک مرد ژولیده و زن پرستی است که، به وسیله مردانی که دوست دخترشان و یا همسرشان آنها را ترک کرده اند، اجاره می شود تا زنان آنها با دیدن رفتار زشت او در تصمیمشان تجدید نظر کنند. اما تانک در یک امتحان بزرگ دوستی قرار می گیرد، هنگامیکه بهترین دوستش داستین از او می خواهد تا همین کار را در مورد دوست دخترش آلکسیز انجام دهد…
«جوي مک نالي» (کامرون دیاز) کارگزار موفق بورس در شبي که قصد برگزاري جشن تولد دوست پسرش را دارد، از سوي او ترد مي شود. همزمان «جک فول» جوان نيز که در کارگاه نجاري پدرش کار مي کند، به خاطر تنبلي و از زير کار در رفتن اخراج مي شود. . اين دو نفر براي رهايي از دست ناراحتي به دامان الکل پناه مي برند. آنها بعد از آشنايي تصادفي در يک بار، براي فراموش کردن همه چيز به سوي لاس وگاس به راه مي افتند...
دو دوست قدیمی بنام «زک» و «میری»، برای حل مشکلات مالی شان تصمیم می گیرند یک فیلم پ-رنو بسازند. اما در جریان آماده کردن این فیلم، پی می برند که حسی فراتر از آنچه قبلا فکر می کردند، به یکدیگر دارند...
یک زن جوان بعد از اینکه برای 27 مرتبه ساقدوش عروس بوده است مجبور است در عروسی خواهرش با مردی که او به شدت و پنهانی به او علاقمند است همین نقش را برعهده بگیرد.
استاد ادبيات، «ديويد کپش» (کينگزلي) با اين که پا به سن گذاشته، اما هنوز تن به زندگي مشترک نداده است. تا اين که با يکي از شاگردان جوانش، دختري کوبايي – امريکايي به نام «کونسوئلا کاستيلو» (کروس) رابطه برقرار مي کند. حالا «ديويد» هم از صميمي شدن با «کونسوئلا» دوري مي کند و هم وسوسه ي حضور مداوم او را نمي تواند کنار بگذارد. اين رابطه اي است که «کپش» پيش از اين تجربه نکرده است.
“گونور پتیگرو” یکی از مدیران میانسال لندن است که با ناباوری از کار خود اخراج می شود.در اقدامی برای پیدا کردن شغلی جدید او وارد دنیای گیج کننده خواننده و بازیگر آمریکایی می شود…