ایدا که روحش تحت سلطه خاطرات شریک زندگیاش قرار گرفته، به مکانی مرموز و ناشناخته سفر میکند تا برای آخرین بار او را درک کند و با او وداعی ابدی داشته باشد.
ده سال بعد، مانو از زندان آزاد میشود و تلاش میکند تا دوباره زندگی خود را بسازد. با این حال، خاطرات پریا او را آزار میدهد و او مجبور میشود دوباره وارد زندگی او شود. داستان حول محور زندگی جدید مانو با زنی به نام سورابھی و در کنار آن خاطرات پریا میچرخد.
یک نویسنده به دنبال هویت فردی است که آرزوهای نوشته شده بر روی درخت فرشته را برآورده می کند و در این فرآیند با دوست دوران کودکی خود دوباره ارتباط برقرار می کند.
مدلاین پس از اینکه نامزدش قبل از عروسی او را ترک میکند، برای گذراندن ماه عسل بدون او به آبشار نیاگارا میرود. در آنجا، او دوباره با روحیه ماجراجویانه خود ارتباط برقرار میکند، یاد میگیرد که گذشته را رها کند و عشق جدیدی را پیدا میکند.
فیلم "Amar Singh Chamkila" درباره زندگی دو خواننده مشهور به نامهای Amar Singh Chamkila و Amarjot Kaur است. آهنگهای این دو نفر در دهه 80 میلادی به خاطر مضامین اجتماعی و مذهبی شان بسیار محبوب شدند.
داستان حول محور "رایلی" میچرخد که به تازگی از مرکز ترک اعتیاد مرخص شده است. او با اعتیاد به غذا و وسواس تناسب اندام دست و پنجه نرم میکند. در این مسیر، با "اتان" آشنا میشود و در کشاکش عشق و اعتیادی جدید قرار میگیرد.
عشقی عمیق و پیچیده بین یک پیک موتوری که آرزوی سفر دارد و یک دانشجوی ماجراجو شکل میگیرد. دروغهایی که در طول سفر سرنوشتساز آنها گفته میشود، عواقب سختی به دنبال دارد. چرخشهای غیرقابل پیشبینی سرنوشت، داستانی احساسی از عشقی پایدار را آشکار میکند.
داستان والنتینا، پیانیست جوان و دیوید، مخترع همسایه او که با وجود تنفر دیوید از سر و صدا، دیوار نازک بین آپارتمانهایشان، عاملی برای نزدیک شدن این دو نفر به یکدیگر میشود.
یک داستان عاشقانه درباره یک دختر نوجوان و عشق او که اتفاقاً یک مرده است. پس از یک سری اتفاقات وحشتناک که او را به زندگی باز میگرداند، این دو برای یافتن عشق، خوشبختی و چند عضو بدن گمشده سفر خود را آغاز میکنند...
لوسی، زن مجردی که بازیگر و مادر هم هست، به دنبال یافتن خود، عشق و شغل مناسب است. این کمدی رمانتیک بر اساس رمانی پرفروش ساخته شده و به این پرسش میپردازد که چند رابطه عاطفی برای یافتن عشق به خود و زندگی لازم است.
دو دوست دوران کودکی که در نوجوانی در یک رستوران کار میکردند، پس از مرگ صاحب رستوران، آن را به ارث میبرند. اما این ارثیه یک شرط دارد: آنها باید ظرف سه هفته با هم ازدواج کنند تا بتوانند رستوران را صاحب شوند. هر دوی آنها مجرد هستند و برای پیدا کردن "مورد مناسب" با عجله به دنبال شریک زندگی میگردند.
تصادفی غمانگیز زندگی کونال و ریوا را نابود میکند. کونال فلج میشود و هر دوی آنها احساس درماندگی و دوری میکنند. آنها برای رهایی از این احساسات، به دنبال آرامش در جای دیگری میروند.
اریک و جوی که از طریق خدمات اجتماعی با هم آشنا شدهاند، در کریسمس معنای جدیدی در زندگی پیدا میکنند. آنها با کمک به یک خانواده برای بازسازی خانهشان، به واسطه اتفاقات تصادفی و یک معجزه پزشکی، به باور سرنوشت مشترک میرسند.
داستان دو دوست دوران کودکی، آملیا و آرچی را دنبال میکند. آرچی همیشه عشق خود را به آملیا پنهان کرده است، اما درست زمانی که شجاعت ابراز احساسات خود را پیدا میکند، آملیا عاشق بیلی والش، دانشآموز جدید انتقالی میشود.
گاهی اوقات بزرگترین ترس ما پذیرش این است که کسی میتواند صادقانه ما را به خاطر کسی که هستیم دوست داشته باشد. نیکا و ریگل آمادهاند تا این موضوع را با هم کشف کنند...