این فیلم درباره مردی است که میخواهد سگ گلدن رتریور 11 سالهاش را به خانه جدیدی واگذار کند. او و دوستش در یک سفر جادهای به وضعیت اسفناک نجاتها و پناهگاههای سگ و سختی واگذاری آنها پی میبرند. آنها همچنین با سگهای بیخانمانی مواجه میشوند که مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند. این فیلم عشقی را که به سگهایمان داریم به تصویر میکشد و نشان میدهد که آنها خانواده ما هستند.
اونگین، جوان ثروتمند و خسته از زندگی اشرافی پایتخت، برای فرار به عمارت عموی بیمار خود در روستا میرود. او با مرگ عمو مواجه میشود اما از ثروت به جا مانده خوشحال میشود. اونگین با انزوا از دیگران، در عمارت زندگی میکند تا اینکه با بازگشت صاحب جدید املاک همسایه، با او و خواهرانش آشنا میشود.
داستان دربارهی زنی به نام آنیا اسمولینا است که پس از مشکلات فراوان تصمیم میگیرد با دوچرخه و سگش به شهر ماگادان سفر کند تا با مادرش آشتی کند. این سفر طولانی و پرخطر، آزمونی برای او خواهد بود.
راگاوان، دانشجویی که پس از جدایی عاطفی، تحصیل را رها میکند، برای کسب ثروت و قدرت، وارد دنیای کلاهبرداریهای مالی میشود و درگیر فریبهای پیچیده میشود.
گروهی از دوستان زن، برای سفری به مناسبت جشن مجردی، راهی تعطیلات میشوند. در این سفر، آنها به رهایی و خوشگذرانی میپردازند، با غریبهها معاشرت میکنند و در حال و هوای مهمانی غرق میشوند.
داستان درباره زندگی یک شیشهگر جوان است که درگیر روابط عاطفی و اجتماعی میشود. همچنین جنگ و سختیهایی که در سرزمینش اتفاق میافتد، در زندگی او تأثیر میگذارد.
النا و کلودیو، زوجی که رابطهشان به پایان رسیده، در مالت با یکدیگر روبرو میشوند. این ملاقات، آنها را با احساسات متضاد انتقام و حسرت برای گذشته از دست رفته مواجه میکند.
داستان دربارهٔ دو خواهر است: یکی نویسندهٔ جوان موسیقی که آخر هفتهای عاشقانه را با هنرمند مورد علاقهاش میگذراند و دیگری خواهری که با مشکلات زندگی خانوادگی و بیماری دست و پنجه نرم میکند.
پسری از اهالی یک روستای ماهیگیری، دلباختهی دختر کدخدا میشود. اما پدر دختر، که مردی متعصب و پایبند به سنتهای قدیمی است، با این عشق به شدت مخالفت میکند.
این فیلم در مورد زنی به نام مککی است که پس از از دست دادن شغلش، به جای آشپزی که خانوادهاش پیشنهاد میکنند، به کلاس بازیگری میرود و در آنجا عاشق همبازی خود میشود.
شو کیائو، مدرس دانشگاهی سی ساله، در آستانه ازدواج با نامزدش، هو، بانکداری موفق، قرار دارد. آینده او از پیش رقم خورده است. اما در جریان یک برنامه پژوهشی در پراگ، شو با فن، کارگردان تئاتر، ملاقات میکند.
کاترینا و دوستانش با شاهزاده جوانی روبرو میشوند که فقط کاترینا میداند او قهرمانی از یک بازی ویدیویی با آیندهای شوم است. آیا او میتواند او را نجات دهد؟
زوجی متاهل که قصد داشتند از یکدیگر جدا شوند، در یک حادثه دچار فراموشی می شوند. آنها دیگر هیچ خاطره ای از یکدیگر یا زندگی مشترکشان ندارند. با این حال، آنها دوباره عاشق یکدیگر می شوند. خانواده های آنها که از این موضوع مطلع می شوند، سعی می کنند حافظه آنها را بازگردانند تا طلاق آنها نهایی شود.