برای برادر بزرگتر دای، هیچ چیز رضایت بخش تر از غذا خوردن با دو خواهر و برادر ناتنی کوچکترش نیست، اما وقتی شعله قدیمی دای به عنوان دوست برادرش ظاهر می شود، کابوس او آشکار می شود...
داستان درباره ی مردی بنام کبیر سینگ میباشد که در جوانی عشق زندگی اش را میخواهند به زور با کسی دیگر ازدواج دهند و او وقتی کاری از دستش بر نمی آید کاملا از زندگی سیر میشود و هیچ هدف خاصی ندارد...
جوآن ورا وقتی چهرهای از گذشتهاش دوباره ظاهر میشود، غافلگیر میشود. او با پسرش ناتان به حومه شهر عقبنشینی میکند. در آنجا او خاطرات پراکنده ای از برخوردهای عاشقانه گذشته خود را تجربه می کند...
در روز عروسی لوران بازیگر توسط نامزدش مورد ضرب و شتم قرار می گیرد. او برای نجات غرور زخمی خود و ترمیم قلب شکسته اش، تصمیم می گیرد تا هر زنی را که ملاقات می کند اغوا کند اما ...
شینیچیرو به دو دلیل تنهاست. او در جوانی خانواده خود را در یک تصادف از دست داد. او همچنین توانایی غیرمعمول و بیمارگونه ای برای دیدن بدن و بدن افرادی که در شرف مرگ هستند، دارد. ، او یک روز با "آاوی"زیبا در یک مغازه ملاقات می کند...
تریسی در قسمت سوم این سه گانه با نیک آشنا می شود و او به او کمک می کند تا پیش نویس اصلی The New Colossus را در ازای کمک به او برای اداره رستورانش نجات دهد...
دو دانش آموز با وجود مخالفت مادر دختر، در خفا با هم ازدواج می کنند. در مسجدی در هامبورگ، آنها قول می دهند که با هم بمانند، اما مرد مرتکب عملی می شود که تمام دنیا را تکان می دهد....
ویکی با مادرش جوآن و پدرش جیمی زندگی می کند، مردی که در تلاش برای یافتن جای خود است. خاله ویکی، جولیا، پس از آزادی از زندان، حضورش گذشته را به شیوه ای خشونت آمیز و جادویی بازمی گرداند...
مامور مخفی "بلک برد" ناگهان از خدمت بازنشسته می شود و یک کلوپ شبانه مجلل در کارائیب باز می کند تا از سایه های تاریک گذشته خود فرار کند. شعله ای کهنه از راه می رسد و عشق را دوباره در زندگی او شعله ور می کند اما خطری را با خود به همراه دارد ...
آوری و پیتر سعی میکنند در حین بازسازی یک خانه قدیمی و شعبده بازی، عشق را زنده نگه دارند، اما وقتی آوری پیتر را سورپرایز میکند، همه چیز چشمانداز جدیدی پیدا میکند...
روزنامه نگار آلیسون ساویر مقاله ای درباره یکی از نویسندگان مورد علاقه خود، آنابل لی می نویسد. او از مزرعه دورافتاده کلایبورن، جایی که رمانهای لی در آن قرار دارند، بازدید میکند. در حالی که آلیسون روی داستان خود کار می کند، با دامدار هنک آشنا می شود...
ژاک طلاق گرفته است و یک کارخانه شراب سازی کوچک در آستانه ورشکستگی اداره می کند. هورتنس که مصمم است مجرد نباشد، یک روز وارد فروشگاهش می شود و تصمیم می گیرد برای یک کارگاه ثبت نام کند...
اشلی همیشه "ملکه کریسمس" در شهر بوده است. یعنی تا زمانی که او با همتای خود، بن، یک پسر خوش تیپ جدید در شهر آشنا می شود که کریسمس را به همان اندازه او دوست دارد...