در آینده ای پسا آخرالزمانی که توسط ارتش اداره می شود، گروهی از یتیمان نوجوان مرتد یک گوی افسانه ای به نام Bohdai پیدا می کنند که ظاهراً می تواند باران را به زمین خشک شده بازگرداند...
یک فرمانده نظامی بیرحم، پس از ناکامی در خرید یک دختر سرخپوست، به قبیله او حمله کرده و همه را قتلعام میکند. دختر ربوده شده به همراه یک چوپان، برای انتقام از این جنایت هولناک، دست به مبارزه میزند.
یک مامور مخفی به قتل می رسد، بنابراین پسر جدا شده او، یک ژیمناستیک دبیرستانی، با شریک زن جذاب پدرش همکاری می کند تا رهبر باند هرمافرودیت روانی را که او را کشته است، متوقف کند و ...
تات فانگ، یک افسر پلیس، رویاهای خود را رها می کند تا بتواند از دودو، برادرش که نیازهای ویژه دارد مراقبت کند. با این حال، وقتی دودو توسط گانگسترهایی ربوده می شود که به دنبال لطف تات هستند، همه چیز تغییر می کند...
زمانی که انقلابیون کلمبیایی یک مهندس آمریکایی را می ربایند، برادر و دوستانش که با انفعال رسمی مواجه می شوند، یک مزدور را استخدام می کنند و خودشان عملیات نجات را انجام می دهند...
کنگ از برج های دوقلو سقوط می کند و به نظر می رسد زنده است. با این حال ، قلب او از کار می افتد ، بنابراین با یک قلب مصنوعی جایگزین می شود. همه چیز خوب است تا زمانی که احساس کند یک کنگ ماده در آنجا وجود دارد و از ویرانگری نجات می یابد...
در دنیای قهرمانان ناشناخته یکی از آنها بنام جیک اسپید به دختری نا امید بنام مارگارت برمیخورد و قبول میکند که خواهرش را از بردگی یک سفیدپوست نامرد در آفریقا نجات دهد ...
یک خانواده نسبتاً غیراجتماعی، فرصتی برای زندگی در یک محله طبقه بالا پیدا می کند. از آنجایی که آنها توسط افراد افاده ای ساکن آنجا پذیرفته نمی شوند، آنها در انواع و اقسام مشکلات قرار می گیرند...