آلیس در یک اپلیکیشن دوستیابی با فردی آشنا میشود که به نظر میرسد شریک ایدهآل اوست. اما خیلی زود متوجه میشود که این مرد یک کلاهبردار است که با دزدیدن هویت هماتاقی سابقش، قصد نفوذ به زندگی او را داشته است.
این داستان در مورد سه شخصیت است که زندگیشان به هم گره میخورد: یک معلم، یک دانشآموز عاشقپیشه، و یک فیلمساز که با مشکلات درونی دستوپنجه نرم میکند. این سه نفر در کنار هم برای پیدا کردن نوجوانی که ناپدید شده، تلاش میکنند.
هنگامی که وحشتهای گذشته دوباره سر برمیآورند و امروز و آینده را تهدید میکنند، رویارویی با شرارتِ پنهان در جامعه به تنها راه ممکن تبدیل میشود. در این میان، یک نفر در مسیری برای دستیابی به عدالت و رستگاری، در برابر این تاریکی میایستد تا هیولایی را که از مجازات گریخته، متوقف سازد.
لینه برای تضمین آینده خودش و برادرش، همهچیز را به خطر میاندازد و سفری پرمخاطره را آغاز میکند. در طول یک شب پرالتهاب، او با گذشته تاریک خود روبهرو میشود.
کامرون و مادرش، برای فرار از دست پدرش، به مزرعهای دورافتاده نقل مکان میکنند. در آنجا، کامرون با پدیدههای غیرممکنی مواجه میشود که او را به تردید درباره واقعیت وا میدارد. او باید پیش از اینکه این رازها زندگیاش را ویران کنند، آنها را کشف کند.
یک مدرسه خاص برای بچههای مشکلدار. معلمی که مصمم به انضباط بخشیدن به دانشآموزان است. در اینجا، معلمان نه تنها باید آموزش دهند، بلکه باید از حملات مرگبار دانشآموزان خود نیز جان سالم به در ببرند.
این فیلم داستان جاناکی را روایت میکند که قربانی یک اقدام غیرانسانی میشود، رویارویی غیرمنتظره او با وکیل دیوید آبل دانووان و اینکه چگونه او برای عدالتش مبارزه میکند و دادگاه و سیستم قضایی هند را به چالش میکشد.
به دنیای «باور» (و در عین حال «دروغ») خوش آمدید. آکه که برای پرداخت هزینههای درمان پدر به شدت بیمارش به پول احتیاج دارد، طلسم مقدسی را که از پدرش به ارث برده، نزد کارشناس برجسته، سنگ پارادایس، میبرد تا ارزش آن را تعیین کند...
این یک داستان عامیانه است که روایت دوقلوهایی را دنبال میکند که به پدرشان مشکوک هستند. آنها حدس میزنند پدرشان اسراری را در مورد ارتباط مادر مرحومشان با دنیای ماوراءالطبیعه از آنها پنهان کرده است.
یک زوج دوستداشتنی که در حومه شهر زندگی میکنند، پس از خریدن خانه پدربزرگ یک نوجوان پریشان، توسط او و دوستانش مورد آزار و اذیت قرار میگیرند. این نوجوان، آن خانه را مکانی مقدس میدانسته است.
پس از مراسم خاکسپاری همسر مری، برادر و مادر او که مری پیش از این آنها را ملاقات نکرده بود، به دیدارش میآیند. مری در ادامه متوجه میشود که بستگان همسر فقیدش برای او و پسرش، تونی، خطرناک و آسیبرسان هستند.
پدری داغدیده با پیشینه خشونت، پس از کشته شدن غمانگیز فرزندش، اقدام به ربودن کودکی میکند که مسئول این حادثه است. این رویداد، تعقیب و گریزی شدید را به راه میاندازد که توسط سیاستمداری بانفوذ، که خود پدر کودک ربوده شده است، مدیریت میشود.
زندگی آنیتا پس از نقل مکان به یک مجتمع مسکونی انحصاری، مسیری تاریک پیدا میکند. او جذب «باشگاه همسران» مرموز میشود. آنیتا که به حقیقتی شوم در مورد مرگ یکی از اعضای سابق مشکوک است، باید رازهای این باشگاه را برملا کند.