داستان یک پلیس به نام میلا کهپس از چند سال دوری به مارسی بازگشته. او تنهاست، آسیب دیده و همیشه مراقب خود می باشد. وی در جست و جوی پدرش که پانزده سال او را ندیده می گردد...
40 سال بعد از نخستين احضار روح در خانه "ايل مارش"، گروهی از بچههای جان به در برده از جنگ جهانی دوم در لندن، تاريکترين ساکن اين خانه را بيدار میکنند و...
این فیلم داستان اچ را روایت میکند. او شخصیتی سرد و مرموز است که در یک کمپانی حمل و نقل پول نقد مشغول به کار است. این کمپانی هر هفته صدها میلیون دلار را در سراسر لسآنجلس جابجا میکند...
زنی هر روز از خواب بیدار می شود و هیچ چیز به یاد نمی آورد که نتیجه یک تصادف آسیب زا بوده است تا اینکه یک روز متوجه حقایق وحشتناکی می گردد که او را مجبور می کند از تمام کسانی که اطراف او هستند سوال بپرسد و …
داستان فیلم در موردِ مردی است که در یک گودال پر از جسد به هوش می آید و حافظه اش را هم از دست داده است، حال او باید بفهمد که آیا قاتل یکی از افراد غریبه ای است که او را نجات داده است یا اینکه خودش قاتل است…
یک راننده کامیون امریکایی در عراق مشغول کار است. بعد از مورد حمله قرار گرفتن توسط گروهی از عراقیها، او در یک تابوت، در حالی که دفن شده است، بیدار میشود. اکنون تنها با یک چراغ قوه و یک تلفن همراه، او باید سعی کند از این تلهی مرگبار بگریزد...
یوری اورلف یک اوکراینی ساکن آمریکاست که در آپارتمانی شیک در شهر نیویورک به همراه همسرش زندگی می کند . او که به کار قاچاق بین المللی اسلحه مشغول است به نقاط جنگ خیز جهان سفر می کند تا سلاح های جنگی خود را به صورت غیر قانونی به مشتریانش بفروشد . او دو مشتری بسیار خوب در آفریقا داشته و به تازگی بازار بسیار خوبی برای فروش سلاح به یک ژنرال بازنشسته در اوکراین پیدا کرده است . یوری اکنون سالهاست که به اینکار مشغول است و به تازگی دچار این تردید شده که آیا کار او از نظر انسانی و اخلاقی درست است یا نه ؟ در همین حین یک پلیس بین الملل به اسم والنتین نیز در تعقیب اوست . والنتین معتقد است با دستگیری یوری می تواند جان بسیاری از افراد بی گناه را نجات دهد...
نوجوان قلدر تازه وارد شهر ، یک عروسک ، پر از سنجاق ، را در سوله حیاط خانه اش کشف می کند. او به زودی به این باور می رسد که این عروسک دارای قدرت های خارق العاده است...
فرانک مارتین که متخصص در انتقال انواع محومله ها است، اینبار باید یک پسربچه ی ۶ ساله را به مدرسه ببرد و به خانه بیاورد. اما زمانی که این کودک به گروگان گرفته می شود، فرانک باید از مهارت های خاص خودش برای آزادی او استفاده کند...
سال 1975 در دهکده ای کوچک پسری هفده ساله به نام الیستر بر اثر اختلافات مذهبی یکی از همسایه های خودشان که پسری نوزده ساله به نام جو گریفین بود را به قتل می رساند. جیم که آن موقع یازده ساله داشته است شاهد قتل بوده و اکنون پس از سال ها نتوانسته ضربه ی روحی آن ماجرا را فراموش کند. الیستر به اعدام محکوم شد ، اما پس از دوازده سال آزاد می شود و اکنون الیستر سعی می کند تا به جبران این اشتباهش که او را سال ها آزار داده است بپردازد. اکنون می خواهد به ملاقات جیم برادر کوچکتر کسی که کشته است برود …
یکی از اعضای سابق تیم مرگ بدنام آفریقای جنوبی وقتی که به یکی از بازماندگان در جستجوی اجساد گم شده سلول ضد آپارتاید کمک می کند ، باید گذشته خود را جبران کند...