بکی و جیم ازدواج کرده اند اما مشکلاتی دارند. بنابراین آنها به یک خلوتگاه دورافتاده برای زوج ها می روند تا سعی کنند ازدواج خود را نجات دهند. آنها در نهایت با دوستان متاهل خود که آنها نیز مشکلاتی دارند، همراه می شوند. با این حال، خلوتگاه زوج ها آنطور که به نظر می رسد نیست، زیرا اتهاماتی مطرح می شود، کسی گم می شود و دیگری مرده پیدا می شود.
الی پس از فرار از رابطه آزاردهنده، دچار توهمات مربوط به آزارگرش شده و پیامهای مرموزی مبنی بر نزدیکی او دریافت میکند. با وخیمتر شدن وضعیت روانیاش، او درمییابد که حقیقت پنهان ممکن است در نزدیکی او باشد.
لیلی به دیدن خواهر نامزدکردهاش، والریا، میرود و در آنجا با مردی به نام تام آشنا میشود. در این میان، یک راز پنهان و تاریک در اتفاقات جزیره وجود دارد.
در طول دوره قرنطینه در رم، لوکا، یک معلم فلسفه، خود را تنها میبیند زیرا همسرش سارا، یک پزشک، برای موارد اورژانسی به بیمارستان فراخوانده میشود. توجه او به همسایهاش آماندا معطوف خواهد شد.
یک زوج هم.ج.ن.س.گ.را پس از سالها تلاش مشترک، خانه و مزرعهای را ساختند. اما مرگ یکی از آنها و نبود شناسنامه قانونی، باعث شد خانوادهی مرد متوفی، تمام داراییهای آنها را تصاحب کنند. حالا، شریک بازمانده برای پس گرفتن حقش میجنگد.
داستان جنایتی که یک کشور را فلج کرد: روایت نوجوانی که در شرایطی نامعلوم، دوست پسر خود را به قتل رساند. این داستان براساس یک رویداد واقعی نوشته شده است.
سفر جادهای یک عکاس زمانی رنگ تاریکی به خود میگیرد که با یک زوج بیپروا دوست میشود و این دوستی او را به گردابی کابوسوار از وحشت غیرقابل پیشبینی و نئو-نوآر میکشاند.
پابلو، فروشنده مواد مخدر جوان، و خواهرش آپولین از طریق بازی آنلاین دارکنون با هم صمیمی میشوند. علاقه پابلو به شخصیتی به نام نایت باعث غفلت او از خواهرش میشود و در حالی که آپولین بازی را تمام میکند، پابلو و نایت درگیر جنگ خطرناک میان گروههای تبهکار میگردند.
سربازی در جستجوی همسر گمشده خود، به یک پارک تفریحی عجیب و غریب نفوذ میکند و با دنیایی روبرو میشود که واقعیت و خیال در آن آمیخته شدهاند. این کشف، جستجوی او را برای یافتن حقیقت درباره سرنوشت همسرش پیچیدهتر میکند.
داستان، جدال فردی را برای پذیرش گذشته و ساختن آینده ای جدید در بحبوحه یک فاجعه زیست محیطی به نام دریای سالتون روایت می کند. در این مسیر، عشق و وفاداری های غیرمنتظره، نقشی کلیدی ایفا می کنند و سرنوشت شخصیت ها را تحت تاثیر قرار می دهند.
وقتی معترضان به مرکز بخارست هجوم میبرند، حس رهایی از اسارت خود باعث میشود سامی مستقیماً با واقعیت ارتباط برقرار کند. او که با دوربین در صحنه حضور دارد، قربانی ژاندارمها میشود.