بارون فرانکشتاین آزمایشات غیرقانونی خود را دوباره از سرگرفته است. او به همراه یک دکتر جوان و نامزدش، ذهن دکتر برندت را می ربایند تا اولین پیوند مغز دنیا را انجام دهند...
تیم برت (دیوید همینگز)، یک معتاد به مواد مخدرِ ترک کرده، با خالهاش در ایتالیا در حال تعطیلات است. وقتی خالهاش به قتل میرسد، او تلاش میکند تا تحقیق کند. به زودی، تمام زندگی او از کنترل خارج میشود.
برنی، مردی الکلی و خودویرانگر، مسئولیت نگهداری از خواهرزادهاش وینی را بر عهده میگیرد. او با رفتار خود باعث آزار و رنجش اطرافیانش میشود و وینی نیز اغلب به حال خود رها شده و تنها میماند.
خواهر و برادری متوجه میشوند که پدرشان ، مادر خوناشامشان را ، در شیروانی زنجیر کرده است . مادر ، پسر را گاز گرفته و همه در شهر به زودی یا میمیرند یا به خوناشام تبدیل میشوند ...
زمانی مدیر یک کلینیک پوست به نام خانه پوست است که به دنبال مربی خود، آنتوان روژ، متخصص پوست دیوانه است. روژ به دنبال یک طاعون فاجعه بار ناشی از محصولات آرایشی ناپدید شده است که کل جمعیت زنان بالغ را از بین برده است.
دو پلیس هارلم در مورد یک سرقت تحقیق می کنند و معتقدند که یک کشیش آن را برای سرقت پولی که برای جمع آوری کمک های مالی محلی جمع آوری کرده است، ترتیب داده است...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 10 جایزه و نامزد دریافت 7 جایزه دیگر.
داستان این فیلم درباره یک ایتالیایی ۳۰ ساله به نام «مارچلو کلریچی» است؛ مارچلو یک روشنفکر سرکوب شده از طبقه بالای جامعه است که در دوران حکومت «موسولینی» توسط فاشیست ها به کار گرفته می شود تا به پاریس برود و یک دگراندیش که سابقاً استاد فلسفه اش بوده به قتل برساند...
لیدی ایولین باگلی برای یافتن کودک گمشده خود یک اکسپدیشن را تشکیل می دهد. بیل بوسی شکارچی و راهنمای بی باک است. پروفسور تینکل در جستجوی پرنده کمیاب اوزالوم است. همه چیز در حال شنا کردن است تا اینکه یک گوریل وارد کمپ می شود.