جان ویلیامز، آهنگساز برجسته «جنگ ستارگان» و «پارک ژوراسیک»، با موسیقیهای نمادین خود سینمای مدرن را شکل داده، به فیلمها هویت بخشیده و الهامبخش نسلها بوده است.
این نمایش شامل دروننگریهایی درباره روابط «اِد» با شخصیتهای زن در زندگیاش است و ارزشهایی را که یک مهاجر نسل اول تایوانی-کانادایی از میهن خود، کانادا، آموخته است، بررسی میکند.
زولا و جولیان که با مشکلات مالی روبرو هستند، برای حل آنها به یک ازدواج صوری برای گرین کارت پناه میبرند؛ غافل از اینکه این راهحل ممکن است پایان مشکلاتشان نباشد.
سوپرمن که هم هویت بیگانهی کریپتونی خود را دارد و هم به عنوان خبرنگار کلارک کنت در میان انسانها بزرگ شده است، باید بین این دو جنبه از وجودش تعادل برقرار کند. او که نماد حقیقت، عدالت و ارزشهای انسانی است، خیلی زود متوجه میشود که در دنیای امروز، این اصول دیگر جایگاه گذشته را ندارند و کهنه به حساب میآیند.
پنج سال از وقایع فیلم «دنیای ژوراسیک: سلطه» (۲۰۲۲) میگذرد. در این زمان، گروهی از کاوشگران جسور، با هدف دستیابی به یک کشف پزشکی انقلابی، راهی مناطق استوایی و دورافتاده میشوند تا دیانای سه موجود غولپیکر ماقبل تاریخ را استخراج کنند.
داستان مرسدس گلیزه، اولین زن بریتانیایی که توانست کانال مانش را شنا کند، بسیار الهامبخش است. او نه تنها با آبهای سرد و خشن کانال مانش جنگید، بلکه در مقابل جامعه سرکوبگر دهه ۱۹۲۰ انگلستان نیز ایستادگی کرد. این روایت، شجاعت و پشتکار او را در غلبه بر موانع طبیعی و اجتماعی به تصویر میکشد.
فلیسیانو، پسر هشتسالهای که در پرورش آلپاکا فعالیت میکند، از خوشحالی در پوست خود نمیگنجد؛ چرا که تیم ملی پرو این شانس را یافته است تا جواز حضور در مسابقات جام جهانی را کسب کند. اما همزمان، دسیسههای یک شرکت معدنی، آرامش و بقای روستای او را تهدید میکند.
هنگامی که جیسون هوچبرگِ بیستوچهار ساله برای گذراندنِ آخرِ هفتهی مشاوران به اردوگاهِ محبوبش، پینوِی، میآید، مهمترین دغدغهاش احساسِ ناهمگونی با همکارانِ نوجوانش است. او بیخبر از آن است که یک قاتلِ نقابدار، جان و کتی، صاحبانِ اردوگاه را به قتل رسانده و اکنون در تدارکِ حملهای دیگر است.
زوجی که قادر به بچهدار شدن نیستند، تلاش میکنند با یک یتیم جوان که از کودکی غمانگیز جان سالم به در برده، خانوادهای تشکیل دهند. اما اقدام عاشقانه آنها زمانی به وحشت تبدیل میشود که متوجه میشوند خشونت گذشته فرزندخواندهشان بازگشته تا خانواده جدید را نابود کند.
دوازده غریبه ربوده شدهاند و یک بازی مرگبار را انجام میدهند که در آن هر شب برای قتل یکدیگر رای میدهند. «گرگینهها» در میان آنها «روستاییها» را میکشند. روزها تکرار میشوند تا زمانی که یک گروه باقی بماند. این بازی اقتباسی از بازی دورهمی استنتاج اجتماعی دیمیتری داویدوف در سال ۱۹۸۶ است.
هنگامی که جوانی به شهر خود در مونتانای دهه ۱۸۷۰ بازمیگردد تا میراث خانوادگیاش را مطالبه کند، رازهای مدفون گذشته شهر سربرمیآورند و به خشونت دامن میزنند. او در این میان، بین یک کلانتر که مصمم به برقراری نظم است و یک غریبه مرموز که قصد ویرانی دارد، گرفتار میشود.
بعد از اینکه لی فونگ، اعجوبه کونگ فو، به شهر نیویورک نقل مکان میکند، توجه ناخواسته یک قهرمان محلی کاراته را به خود جلب میکند و با کمک آقای هان و دنیل لاروسو، سفری را برای شرکت در مسابقات نهایی کاراته آغاز میکند.
اِما، دختر جوان آمیش، پس از مرگ مرموز پدرش، به کمک دوستش و پنهانی از مادرش، برای تجربه "رامسپرینگا" به دنیای بیرون میرود. در آنجا، با هیث، مردی جذاب آشنا میشود که او را مجذوب میکند، اما قرارشان ناگهان نیمهکاره میماند.
جیمی برای زنده نگه داشتن کافه ۴۰۴ فراموش شده میجنگد. یک کیف اسرارآمیز فرصتی برای نجات فراهم میکند، اما با هزینهای گزاف – حرص، جنایتکاران و پلیس به سرعت وضعیت را از کنترل خارج کرده و همه چیز را در اطرافشان تهدید میکنند.
پس از مرگ دوستشان، گروهی از جوانان عجیب و غریب به ویلایی در حومه لندن برده میشوند، اما به نظر میرسد یک موجود مرموز آنها را تا محل اقامت لوکسشان دنبال کرده است.