در دنیایی پر از جرم و جنایت، یک روزنامهنگار در مورد یک داروی مرگبار جدید از یک کارتل بیرحم تحقیق میکند و به هدف آنها تبدیل میشود. جیمی کلود نیز همین وظیفه را دارد که منجر به برخوردی خطرناک با سرنوشتها میشود.
فیلم "رپهای ونکوور" به بررسی تاریخچه هیپهاپ در ونکوور کانادا میپردازد. این فیلم شامل گفتوگو با هنرمندان برجسته و ستارههای جدید این سبک است و در آمازون پرایم در دسترس بوده و مورد توجه جامعه موسیقی و فیلمسازی قرار گرفته است.
نیت جکسون، کمدین، با ترکیبی از لطیفههای از پیش آماده و بداههپردازی با تماشاگران، درباره موضوعات مختلفی از خوراکیهای بحثبرانگیز تا جزئیات زندگی روزمره اجرا میکند.
شِدلین، دانشجوی کالج، در حال تحقیق درباره رئیسجمهور موئیسِ هائیتی برای نوشتن یک زندگینامه است، اما درگیر وقایع مربوط به ترور او میشود و از نزدیک شاهد هرجومرج سیاسی است، در حالی که حقیقت پشت پرده قتل او را کشف میکند.
هیولای باستانی به نام روح ماه به زمین میآید تا بشریت را ببلعد، و یک زن جوان کلید معمایی را برای متوقف کردن تاخت و تاز شریرانه و نابودگر او در اختیار دارد.
نمایش جدید و پرفروش «کتاب جان» اثر رود گیلبرت، که از مرکز هزاره ولز در کاردیف به صورت زنده پخش شد و منتقدان گاردین آن را «فوقالعاده خندهدار» خواندهاند، سفری بیتعارف، شخصی و به طرز بیرحمانهای صادقانه است. در این نمایش، رود مخاطبان را به کشف طنز در اعماق ناامیدی میبرد.
شب پیش از سفر کلر رینولدز به پاریس، او با غریبهای مرموز و خوشسیما روبهرو میشود. این آخرین خاطرهای است که از آن شب دارد، زیرا صبح روز بعد در هواپیپی بیدار میشود، در حالی که هیچ چیز از وقایع پس از آن به یاد نمیآورد.
هنگامی که یک زن استرالیایی در اوج دوران کاری خود در لندن بود، بیماری اماس در او تشخیص داده شد. پس از این اتفاق و از دست دادن شغلش و همچنین فوت همسرش، او با سه پسر خود به خانه بازگشت. در آنجا، دیداری ناگهانی با عشق دوران کودکیاش، مسیر زندگی او را دگرگون میکند.
یک پلیس زن در یک تیراندازی کوتاهی میکند. خبرنگاری فرصتطلب از این قضیه سوءاستفاده میکند و خانواده پلیس را در معرض خشم زنی قرار میدهد که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد.
زنی از زندان فرار میکند و مردی با رازهای پنهان را میرباید. با تغییر نقشها، تقلا برای بقا آغاز میشود که به بررسی پویایی شکارچی و شکار و پیامدهای وحشتناک حقیقتهای پنهان میپردازد.
آدام محمد شیفت شب را در یک رستوران فست فود در یک ایستگاه خدماتی بزرگراه کار میکند. او مردی بیهدف و بیادعاست و زندگی تنهایی دارد. آدام با شنیدن خبر فوت پدرش، خود را در جستجوی پاسخ مییابد.