داستان از ورود یک خواننده روسی به نیویورک آغاز می شود ، او معتاد به برگزاری شوهای تجاری می باشد ، اما یک حادثه باعث می شود تا صدای خود را از دست بدهد اما بعد با یک رقاص ازدواج میکند و ...
یک پسر بعد از کشته شدن پدر و مادرش در صدد انتقام گرفتن از یانکیهاست و در این راه با یک سیاهپوست بنام آیزاک ( جیم براون ) همراه میشود تا انتقام خود را از آنها بگیرد...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 8 جایزه و نامزد دریافت 7 جایزه دیگر.
یک پسر یهودی در روزهای ابتدایی جنگ جهانی دوم از خانواده خود جدا شده و به یتیم خانه فرستاده می شود.او به عنوان یک قهرمان جنگی وارد دنیای نازیها شده و در نهایت به عنوان یکی از جوانان هیتلری معرفی می شود....
4 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 12 جایزه و نامزد دریافت 7 جایزه دیگر.
"دنیل هرش" پزشکی یهودی و "الکس" زنی جوان هر دو درگیر یک مثلث عشقی با "باب الکین" جوان هستند.هر دو آنها ترجیح می دهند با این وضعیت کنار بیایند تا اینکه ریسک از دست دادن "باب" را بکنند.اما آخر هفته ای زمستانی در لندن بسیار متفاوت خواهد بود...
این مستند با به کار گیری برترین تکنیک های فیلم سازی سه بعدی، شما را به قرن ها قبل می برد و شما را از آبزیانی غول پیکری که در اقیانوس ها زندگی می کردند آشنا می کند.
"ساندرا" به شهر کوچکی در توسکانی که دوران کودکی اش را سپری کرده بازمی گرد.همسر آمریکایی اش "اندرو" او را همراهی می کند.او می خواهد به پدرش که در دوران کودکی او در آشوویتس کشته شده ادای احترام کند."اندرو" برای اولین بار با "جیانی" برادر او ملاقات می کند و...
فیلم نگاهی به زندگی جوانانی که در تل آویو زندگی می کنند می اندازد. همه چیز از وقتی شروع می شود که "نوام"، یک سرباز جوان اسرائیلی در ایست بازرسی به یک مرد جوان فلسطینی به نام "اشرف" آشنا می شود و...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 4 جایزه و نامزد دریافت 6 جایزه دیگر.
"سیدی" همیشه راه خواهر بزرگترش "جورجیا" را دنبال می کند. او می خواهد مانند خواهرش بازیگر مشهوری شود اما همیشه کارها را اشتباه پیش می برد. اما نیاز شدیدش برای تائید خواهرش او را به سمت مواد مخدر و الکل می کشاند و...
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 15 جایزه و نامزد دریافت 5 جایزه دیگر.
دانسيگ، نوجواني به نام «اسکار» (ديويد بنت) از سه سالگي موفق شده جلوي رشد خود را بگيرد. او اغلب طبل مي زند و با فرياد مي تواند شيشه ها را بشکند. با به قدرت رسيدن نازي ها، «اسکار» کاري مي کند تا ناپدري اش «آلفرد» (آدورف) را به جرم هم کاري با دشمن تيرباران کنند...
پس از سالها دوری، "آریل" به بوینس آیرس بازمیگردد و تلاش میکند دوباره با پدرش که یک بنیاد خیریه تاسیس کرده، ارتباط برقرار کند. در همین میان او با دختری به نام "اوا" آشنا میشود که در بنیاد خیریه پدرش مشغول به کار است...