تابستان در دانمارک با روزهای بلند و شبهای خنک سپری میشود. در این میان، احداث تونلی برای اتصال دانمارک به آلمان در حال انجام است. در این بین، سه نفر با یکدیگر ملاقات میکنند و سپس هر کدام به مسیر خود ادامه میدهند.
نیل، استادکار، برای نصب آشپزخانه جدید سوش می آید. آنها بلافاصله به یکدیگر علاقه مند می شوند. این علاقه برای آنها که در روابط پرمشکل خود هستند، یک راه فرار شیرین است...
در آستانه جنگ، ستوان ون هاون برای به عهده گرفتن فرماندهی رزمناو احضار می شود، اما به دلیل اتفاقات غیرقابل پیش بینی، او به اشتباه به عنوان یک خائن محکوم می شود...
مستندی که به دنیای رستورانهای ستارهدار میپردازد و به بررسی فشار و تعهدات شدیدی که برای حفظ یک رستوران ستارهدار لازم است، و نحوه پاسخگویی هر سرآشپز به این چالش، نگاهی می اندازد ...
دانمارک، 1963: بیورن و اریک دختران نوجوان هستند . اریک از کرستن خوشش می آید اما بیورن را دوست دارد. داشتن یک مادر بیمار روانی در خانه نیز شانس اریک را از بین می برد. بارداری آنا همه چیز را تغییر می دهد...
بازرس آب، برای بازرسی به ساختمانی متروک در مکانی دورافتاده وارد میشود، اما ناگهان متوجه میشود که در آنجا گرفتار شده و با هزارتویی پیچیده و عجیب از موانعِ طاقتفرسا روبهرو میشود.
یک مرد جوان دانمارکی که از طریق تگزاس سفر می کند، با یک دختر ارتباط برقرار می کند، و با وجود اینکه آنها قصد ندارند دوباره یکدیگر را ببینند، شرایط غم انگیز او را به آستان خود در دانمارک می کشاند...
یک وایکینگ پیر قصد مبارزه با افراد جنگوی مختلفی را دارد ، اما قبل از اینکه خودش درگیر شود ، جنگویان بوسیله بلاهای طبیعی از بین می روند و وایکینگ پیر از اینکه هیچ مبارزه ای را انجام نداده کلافه شده است تا اینکه به شهری می رسد که غول بزرگی به آنجا حمله کرده و
یک دانشجوی فرانسوی همراه با شش شخصیت دیگر از سراسر اروپا به آپارتمانی در بارسلون نقل مکان می کند. آنها با هم به زبان بین المللی عشق و دوستی صحبت می کنند...