هدویک و هنریک از نامادری جدیدشان ویکتوریا که دائم قانون جدید می گذارد، خسته شده اند. با الهام از یک کتاب مصور، تصمیم می گیرند یک قاتل استخدام کنند و یک مهاجر بی میل به نام کارل را برای این کار راضی می کنند.
دینا توانایی های خارق العاده ای دارد که آنها را از مادرش به ارث برده است. او میتواند مستقیماً از باطن دیگران را خبردار شود، به طوری که آنها خود به خود احساس شرم کنند. زمانی که تنها وارث تاج و تخت به اشتباه متهم به قتل خانواده اش می شود، مادر دینا برای حل این مسئله میرود اما زندانی میشود. اکنون فقط دینا است که میتواند حقیقت پشت پرده این قتل را روشن کند...
در سال ۱۸۷۰ که مهاجران آمریکایی باعث قتل خانوادهی یک رهبر باند بد نام می گردند و مردم نیز به او خیانت کرده و ناجوانمردانه او را طرد می کنند، وی مجبور می شود به تنهایی به شکار قانون شکنان بپردازد...
زن آرایشگری که موهایش را به خاطر سرطان از دست داده متوجه میشود که شوهرش مشغول عشق بازی با شخص دیگری است،این زن پس از سفر به ایتالیا بخاطر رفتن به جشن ازدواج دخترش با مردی که زنش مُرده آشنا میشود، مردی که دنیا را بخاطر از دست دادن همسرش سرزنش میکند …
آنتون (پرسبرانت) و ماريان (ديرولم) از هم جدا شده اند. پسر آنها الياس ( ريگارد) نام دارد و در مدرسه با دانش آموزي آشنا مي شود که همين آشنايي مشکلاتي را براي او ايجاد مي کند.
مردی برای آزمایش یک داروی ضد افسردگی جدید به عنوان راهی برای تغییر زندگی خود ثبت نام می کند. هنگامی که آزمایش متوقف می شود، او به مصرف دارو با نتایج خشونت آمیز ادامه می دهد...
"ایوان" کشیشی در کلیسای یک روستا است. او انسان عجیبی است. دنیا را با عینک خوشبینی می بیند و معتقد است با شیطان در حال جنگ است. "آدام" یک آدمسرسخت است که به کلیسا برای انجام خدمات اجتماعی محکوم می شود. او به خود قول می دهد که ایمان "ایوان" را در هم بشکند...
"سیسلی" پس از اینکه نامزدش در یک حادثه رانندگی مجروح شده و از کمر به پائین فلج می شود دچار افسردگی عمیقی می شود. او با "نیل" پزشک بیمارستانی که نامزدش بستری است رابطه ای مخفیانه آغاز می کند.رابطه ی آنها وقتی پیچیده می شود که مشخص می شود همسر این پزشک راننده ای است که با نامزد او تصادف کرده است...
آخرین آرزو مرگ "مونک" برای فرزند فرزندش، هارالد، برای پیدا کردن پسر واقعی او، لودویگ است. اما اخیرا در سلول زندان سوئدی است. پیتر و مارتین - دو سرآشپز - ...
تٌرکلید و آرنه و پیتر و استفان 4 دوستی هستن که خلافکار هم هستن. ترکلید به شخصی بدهکار هست و به دنبال عدم توانایی دادن قرضش کاری رو به عهده میگیره که دزدی است. ولی نتیجه اون…….