یک باند سرقت در پاریس توانسته پلیس را از متوقف کردن خود ناامید کند، لئو ورینکس و دنیس کلاین دو پلیس که تشنه ارتقاء درجه هستند وارد رقابتی برای دریافت ترفیع و در نهایت تسخیر جایگاه رئیس خود می شوند که قرار است به زودی از گروه خارج شود. رقابت بین این دو تا حدی غیر اخلاقی و ناجوانمردانه می شود که دیگر نمی توان تفاوتی بین اعمال آن ها و گروه شرور تحت تعقیب قائل شد...
در جريان دادگاه رسيدگي به شکايتي عليه يک شرکت اسلحه سازي، فردي به نام «زيکن فيچ» (هاکمن) از طرف شرکت استخدام مي شود تا تک تک اعضاي هيأت منصفه را شناسايي کند. او در مورد تقريبا همه ي اعضا موارد اتهام برانگيز پيدا مي کند و فقط متوجه مي شود که دو عامل را ناديده گرفته بوده است: يکي «نيک ايستر» (کيوساک)، از اعضاي هيأت منصفه که نقشه هاي خاص خود را دنبال مي کند و «مارلي» (وايس)، زني مرموز که برنامه هايي سرهم کرده تا باقي اعضاي هيأت منصفه را هم رأي خودش گرداند...
«رابی» ( رنو ) بعد از اینکه اشیایی که سرقت کرده را مخفی می کند، دستگیر شده و به زندان می افتد. او در زندان با مردی درشت اندام بنام «کوئنتین» ( دپاردیو ) آشنا می شود. آن دو مدتی بعد موفق به فرار از زندان می شوند و ...
صبحی در حومه یکی از شهرهای فرانسه سال ۱۹۵۰، در کاخی دور افتاده، یک خانواده قرار است برای جشن دور هم جمع شوند. اما جشنی در کار نخواهد بود، زیرا مرد خانواده به قتل رسیده است، و بدون شک قاتل یکی از هشت زنی است که به او نزدیکتر بوده اند…
ایلان که از اختلال دوقطبی رنج می برد، می خواهد پدرش رئیس یک مافیا در جنوب فرانسه را خشنود کند و علی رغم تصمیم خودش در جنایات شرکت می کند. با این حال، هر اقدامی عواقب و بهای سنگینی دارد...
زو نام دختر بچه ای است که به دلاوری و سلحشوری علاقه زیادی دارد. او در سرزمینی پر از اژدها و موجودات ترسناک عجیب و غریب همراه با عمو و خدمتکارشان زندگی می کند. داستان به این گونه آغاز می شود که زو برای کمک به عموی خود به بیرون از قصر می رود تا شاید بتواند راهی برای مقابله با اژدها پیدا کند اما در جنگلی مخوف گرفتار دو موجود ترسناک می شود. در اینجاست که لیان چو مرد غول پیکر و دوست داشتنی داستان به نجات او می آید ؛ زو، لیان چو و دوستانش را برای آشنایی با عموی خود به قصر می برد و...
در سال 2012، رئیس اتحادیه یک نیروگاه هستهای چندملیتی فرانسوی به یک افشاگر تبدیل میشود و معاملات فوق محرمانهای را که بخش هستهای فرانسه را متزلزل میکند، محکوم میکند. مورین کرنی به تنهایی در برابر جهان با وزرای دولت و رهبران صنعت مبارزه می کند تا این رسوایی را آشکار کند و از بیش از 50000 شغل دفاع کند...
یک کارگردان جوان پس از اعلام خطر تروریستی به روستای خانوادگی خود باز می گردد. همانطور که او از اعضای خانواده خود در پویایی قدرت آنها فیلم می گیرد، متوجه می شود که آنها بیشتر از آنچه او در ابتدا فکر می کرد با این رویداد مرتبط هستند...
جایی در شمال شرقی فرانسه. اریک، مرد بی پولی که در ماشینش زندگی می کند، پسرش استبان، 10 ساله، اوتیستیک و تحت مراقبت عمویش را طرد می کند. استبان به دلیل بی احتیاطی دیگر پدرش توسط دو گانگستر ربوده می شود. اریک، ویران شده، مصمم است تا کاری را که لازم است انجام دهد...
یک مرد جوان (خاویر دولان) برای مراسم تشییع جنازه معشوق خود به مزرعه ای منزوی سفر می کند ، جایی که به سرعت توسط برادر پرخاشگر معشوقه اش (پیر-ایو کاردینال) وارد یک بازی پیچیده می شود...
1 مرتبه نامزدی جایزه .BAFTA Film Award. همچنین 3 جایزه و نامزد دریافت 32 جایزه دیگر.
«پيتر پارکر» (مگواير) هنوز براي روزنامه ي «ديلي باگل» کار مي کند و هنوز آماده است تا در هيئت «اسپايدر من» به کمک مردم بشتابد. تا اين که يک توده ي سياه رنگ ماوراي زميني خود را به بدن او مي چسباند و «پيتر» را متوجه نيمه ي تاريک وجودش مي کند. به اين ترتيب يک «اسپايدر من» خشن و بي رحم پا به عرصه مي گذارد...
داستان این فیلم درباره زندگی دو ببر کوچک است که یکی از آنها خجالتی و آرام و دیگری درنده خو و پر تحرک است. آنها در ویرانه هایی درجنگل به دنیا آمده اند. اما به دلیلی از یکدیگر جدا شده اند. پس از اینکه محققی به پژوهش درباره زندگی ببرها می پردازد، شرایطی پیش می آید که این دو حیوان بتوانند همدیگر را پس از مدتها ملاقات کنند و ...
«ویکتور ناورسکی» از یکی کشورهای اروپای شرقی تازه به نیویورک آمده است. دقیقا در همین زمان کشور او به سبب اختلالات و جنگ از بین می رود. از این رو ویکتور کسی است که هیچ کشوری ندارد، و از سوی امریکا قابل شناسایی نیست. به همین خاطر از ورود او به امریکا جلوگیری می شود، و از طرف دیگر امکان دیپورت شدن به کشور خودش هم نیست، و باید تا مشخص شدن شرایطش در فرودگاه باقی بماند...