"سیمونه" از تصادفی سخت جان سالم بدر برده و تصمیم می گیرد فرزندی به دنیا آورد. او بهترین دوست خود فیلیپه را به عنوان پدر فرزندش در نظر گرفته اما او با زن دیگری ...
دو فرد خیالی از زمان گذشته, شانس یکسانی برای سرپرستی دختری زیبا و جوان دارند. اما قبل از اینکه دقیقاً اسم فرد مورد نظر اعلام شود ، مجبور می شوند برای نجات او از شر اوباش ، تلاش کنند...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 12 جایزه و نامزد دریافت 22 جایزه دیگر.
«جوليان پاتر» (رابرتس) و «مايکل اونيل» (مالروني) تصميم گرفته اند اگر تا بيست و هشت سالگي مجرد مانده باشند، با هم ازدواج کنند. چيزي به جشن تولد بيست و هشت سالگي شان نمانده که «مايکل» با «جوليان» تماس مي گيرد. «جوليان» ابتدا تصور مي کند که «مايکل» قصد دارد به او پيشنهاد ازدواج بدهد، اما در مي يابد که «مايکل» قصد ازدواج با دختري ثروتمند به نام «کيمي والاس» (دياز) را دارد....
2 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 10 جایزه و نامزد دریافت 21 جایزه دیگر.
پس از نفرين خانواده ي رومانوف توسط راسپوتين ، آناستازيا ي کوچک را از مادربزرگش ملکه ماريا جدا مي کنند. آناستازيا در يک يتيم خانه بزرگ مي شود و در جواني با کساني آشنا مي شود که به اميد گرفتن جايزه اي از ملکه ي ثروتمند پير به دنبال دختري هستند که شبيه آناستازيا باشد تا او را به پاريس ببرند.
پشت زندگی حرفه ای درخشان دبورا گرین و زندگی عالی با همسری دوست داشتنی و دو دختر زیبا، نارضایتی آزاردهنده ای نهفته است. مشکلات گرین در یک آتش سوزی فاجعه بار به هم پیوند میخورد که هر چیزی را که دوست دارد را تهدید می کند...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 4 جایزه و نامزد دریافت 9 جایزه دیگر.
انگلستان، سال 1984. روزنامه نگاری بنام «آرتور استوارت» (بیل) در مورد یک خواننده راک بنام «برایان اسلید» (میرز) تحقیق می کند که به شدت تحت تاثیر خواننده آمریکایی بنام «کرت وایلد» (مک گریگور) قرار گرفته است، خواننده ای که کنسرت هایش در زمان خودش کاملا جنجالی بود و …
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 19 جایزه و نامزد دریافت 19 جایزه دیگر.
پسر بچه ای به دنیا می آید و در هنگام زایمان مادرش از دنیا می رود , پدر او که یک سازنده ی آثار موسیقی است , ویولن خود را با ترکیبی از روغن جلا و خون او رنگ می کند و به بچه اش می دهد. اما بچه هم می میرد. ویولون به یتیم خانه سپرده می شود و …
هر هفته «پیر» و دوستانش یک بازی را سر میز شام ترتیب می دهند. بازی به این شکل است که هر کدام از آن ها احمق ترین فردی که می توانند پیدا کنند را بعنوان مهمان بر سر میز شام می آورند و…..
"قصاب" به دلیل درگیری با مردی که قصد داشت دختر بیمارش را گمراه کند مدتی را در زندان می گذراند.او که می خواهد یک زندگی جدید آغاز کند دخترش را به یک موسسه می برد و به همراه معشوقه خود راهی حومه شهر می شود.آن زن به او قول یک قصابی جدید را داده است.اما با دروغ گفتن او "قصاب" تصمیم می گیرد به پاریس بازگشته و دخترش را پیدا کند...
زوج انگلیسی رسمی و متشخص، نایجل و فیونا برای هفتمین سالگرد ازدواج خود تصمیم گرفتهاند به هند بروند. آنها قرار است با کشتی به استانبول بروند که در طول سفر با زوجی دیگر آشنا میشوند...
الیزابت که از شوهرش جدا شده، خود را تنها می یابد و مسئول مراقبت روزانه از دو فرزندش است. او در یک برنامه رادیویی شبانه مشغول به کار می شود و در آنجا با طالولاه ، جوانی که تصمیم می گیرد زیر پر و بال خود بگیرد، آشنا می شود ...
برنده 1 جایزه گلدن گلوب. همچنین 21 جایزه و نامزد دریافت 9 جایزه دیگر.
اول ژانویه ی 1900 کودک شیرخواره ای روی عرشه ی کشتی مسافری «ویرجینین» که به سوی امریکا در حرکت است، پیدا می شود. بچه که اسم «هزار و نهصد» رویش گذاشته شده در همان کشتی بزرگ می شود و در جوانی (رات) به شهرت می رسد. او پیانیست غریبی است که هرگز پا بر خشکی نگذاشته است…
نقاشي به نام «فين» (هوک) رابطه ي نزديکي با «استلا» (پالترو) دارد. تا اين که «استلا» ناپديد مي شود و «فين» دل شکسته، از فرط افسردگي هفت سال از نقاشي کردن دست مي کشد. پس از مدتي «فين» به نيويورک مي رود و تصميم مي گيرد ظرف ده هفته تابلوهايي را براي نمايشگاهي خلق کند. در همين حال دوباره «استلا» را مي بيند که اکنون با مردي ثروتمندي به نام «والتر» (آزاريا) زندگي مي کند...
یک زوج میانسال فرانسوی به یک روستای محلی نقل مکان میکنند و به دنبال نزدیکی با طبیعت هستند، جایی که حضور آنها، دو نفر محلی را تا حد خصومت آشکار و خشونت تکاندهنده برانگیخته میکند.
روایتی تخیلی از یک سال زندگی ملکه الیزابت اتریش. در شب کریسمس 1877، الیزابت که زمانی به خاطر زیبایی اش ستایش می شد، 40 ساله می شود و رسما یک پیرزن شناخته می شود. او شروع به تلاش برای حفظ وجهه عمومی خود می کند...