میمی، اما و رونکو دخترانی هستند که در اوج زن بودنشان قرار دارند و سعی میکنند خطوط خود را ترسیم کنند. در سه جمعه متوالی، دو نفر از آنها اثرات متحرک زمین یعنی عاشق شدن را تجربه می کنند، در حالی که سومی به جستجوی چیزی می رود که قبلاً هرگز تجربه نکرده است...
داستان دختر هفت ساله ای به نام پونی که از مدرسه رفتن متنفر است. او با پیجونبُی، پسری پرحرف و باهوش، دوست می شود. پیجونبُی به پونی کمک می کند تا بر ترس از مدرسه غلبه کند و با مشکلات زندگی کنار بیاید...
یانه در بحران عاطفی تصمیم می گیرد به تنهایی برای پیاده روی در طبیعت زیبای لاپلند برود. طبق معمول، همه چیز به راحتی پیش نمی رود. ایناری که می خواهد به زندگی کاری خود بازگردد، با دعوت دوستش به مسابقات سالانه فوتبال باتلاق، فرصتی را می بیند...
میگل "بایونهتا" غالیندس، بوکسور سابقی است که پس از یک حادثه غم انگیز، زندگی خود را در فنلاند بدون هدف سپری می کند. اما یک اتفاق کوچک، او را وادار به تصمیم گیری مهمی می کند...
وقتی یک دختر جوان از خوکچه هندی خانگیاش یک ابرقدرت مخفی به دست میآورد، زندگی عادی او به هم میریزد. او تصمیم میگیرد از این قدرت جدیدش برای ایجاد تغییر در جهان استفاده کند.
در هلسینکی دهه 80، دو نویسنده جوان عاشق یکدیگر میشوند. این عشق، اینکا را به سمت موفقیت و شهرت رهنمون میشود، اما یوهانا را به ورطه نابودی میکشاند....
پدر بعد از اینکه مادر تصمیم میگیرد مادر شدن چیزی نیست، با یک نوزاد تنها میماند. پدر مجرد سعی می کند به تنهایی در «دنیای زنانه» زنده بماند و نوزاد و خودش را زنده نگه دارد.
پس از مرگ همسرش، سرآشپز حرفه ای چنگ با پسر خردسالش به روستایی دورافتاده در فنلاند سفر می کند تا با یک دوست قدیمی فنلاندی که زمانی در شانگهای ملاقات کرده بود، ارتباط برقرار کند.
این فیلم چهار داستان مجزا اما مرتبط از زندگی در فنلاند را روایت میکند. از یک هنرمند درامز و گروه موتورسواری جوان گرفته تا یک خبرنگار مشهور و یک کارگردان فیلم علمی تخیلی، هرکدام داستانی منحصر به فرد دارند که در نهایت به هم گره میخورند