500 سال قبل از كشف آمريكا توسط كريستف كلمب، زني بومي در ميان بقاياي يك كشتي در هم شكسته وايكينگ ها پسر بچه اي را پيدا مي كند. او تنها بازمانده از گروه وايكينگ هايي است كه به قصد غارت دهكده هاي بوميان آنجا از كشور خود عازم قاره ناشناخته بودند. زن به كودك نام شبح داده و او را بزرگ مي كند. تنها يادگار شبح از گذشته خود، شمشيري آهنين است. سلاحي كه هنوز در ميان بوميان شناخته شده نيست. پانزده سال بعد؛ شبح تبديل به جنجگويي نترس شده است. يك روز كه براي شكار از دهكده بيرون رفته، بار ديگر وايكينگ ها از راه رسيده و اهالي را قتل عام مي كنند.
30 مایل آن طرف تر از دایره قطب شمال، در ایسلند شمالی و شهر هوساویک، موزه ای در خصوص بدن مردها و اجزای آن وجود دارد. و بیش از 40 سال است که بنیانگذار آن...
« رکن پنجم » درباره موسس سایت ویکیلیکس است که بیش از هزاران اطلاعات بسیار محرمانه کشورهای مختلف جمله اعم از ایالات متحده ، انگلیس، فرانسه ، آلمان و ... را منتشر کرد و باعث بروز جنجال های فراوانی شد...
یک پلیس بازنشسته ، به یکی از افراد محلی شک کرده که احتمالا او با همسرش که به تازگی فوت شده ، رابطه ی نامشروع داشته است . این شک و تردید او و تلاشش برای یافتن حقیقت ، در نهایت باعث می شود خود و نزدیکانش در خطر قرار گیرند ...
پیشگامان ویدیو آرت، هکرهای مادام العمر و پدربزرگ و مادربزرگ نسل «یوتیوب» هستند. آنها در سالهای بازنشستگی برای بایگانی مجموعه کارهای خود در تلاش هستند. به طور تصادفی آنها توسط دنیای هنری که آنها را فراموش کرده بود، دوباره کشف می کنند...
«پروفسور آليور ليندن بروك» زمين شناسى اهل ادينبرو است كه همراه با شاگردش، «الك مك يوئين» به ايسلند سفر میكنند تا از راه دهانه يك كوه آتشفشان به مركز زمين بروند. آن جا، با «كارلا» ملاقات مىكنند كه شوهرش قبلا در چنين سفرى كشته شده است ...
این فیلم داستان مردی به نام لی گیتس ( جورج کلونی ) را روایت میکند که مجری یک برنامه اقتصادی در تلویزیون است. یکی از بینندگان این برنامه به نام کایل بادول که تمامی ثروتش را در یک سرمایه گذاری از دست داده است ، عامل اشتباهش را حرف های لی گیتس در برنامه اش می داند ، برای همین لی را گروگان می گیرد و …
استبی پس از دیدار دوباره با دوست دوران کودکیاش، برای پرداخت بدهیهایش به دنیای قاچاق مواد مخدر قدم میگذارد. این داستان بر اساس اتفاقات واقعی ساخته شده است...
رانویگ در تمام جنبه های زندگی روزمره خود در حومه شهر دچار فرسودگی می شود. او در شغلی که از آن متنفر است و ازدواجی که کم کم رو به نابودی است گیر کرده است. علاوه بر این، او دائماً با دختر سرکش خود، اگنس، در حال مبارزه است و نمی تواند با احتمال بزرگ شدن آگنس و ترک او روبرو شود.اما وقتی ...