1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 3 جایزه و نامزد دریافت 4 جایزه دیگر.
امريکاي مرکزي. «سرگرد آلن شيفر» (شوارتسنگر) و تيم ورزيده ي سربازان منتخبش مأموريت مي يابند تا چند سرباز اسير ارتش امريکا را نجات دهند. در جنگل هاي انبوه، حادثه هاي عجيبي اتفاق مي افتد. موجودي نامرئي و ناشناخته، که از سياره اي ديگر به زمين آمده، افراد را يکي يکي شکار و سربه نيست مي کند.
یک پلیس جوان و با اعتماد توسط همکار کهنه کار خود در خیابانهای شرق لس آنجلس،جائی که در میان خشونت گروههای خیابانی در حال نابودی است راهنمایی شده و پیشرفت می کند...
پیرمردی کمدین که در رشته کاری خود به بن بست رسیده است و محبوبیت او رو به کاهش است برای احیای زندگی حرفه ای خود با دخترش که از او جدا شده است دیدار میکند و...
1 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین 1 جایزه و نامزد دریافت 2 جایزه دیگر.
«بلوفلد» (فون سيدو)، رهبر «اسپکتر» پس از ربودن دو موشک کروز مجهز به کلاهک هسته اي، با تهديد به نابودي جهان و تعيين مهلتي هفت روزه، اقدام به باج خواهي مي کند و بار ديگر «جيمز باند» (کانري) وارد عمل مي شود......
“اولاف پترسون” دلال اسلحه قصد دارد معامله بزرگی با کاپیتان “مانگو” انجام دهد اما پول مورد نیاز در گاوصندوق بانکی است که رمز ورود آنرا فقط پروفسور “زانتوس” که زندانی آمریکایی ها است می داند.”اولاف” می پذیرد او را آزاد کند اما یکی از همکاران قدیمی اش افکار دیگری در سر دارد…
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 4 جایزه و نامزد دریافت 6 جایزه دیگر.
میلیونری خبیث معروف به «گلدفینگر» (فروبه)، به همراه گروهی از تبهکاران بین المللی از جمله «پوسی گالور» (بلکمن)، با طرح نقشه ای هوشمندانه قصد سرقت خزانه ی طلای «فورت ناکس» را دارد. اما «جیمز باند» (کانری) موفق می شود نقشه های او را عقیم بگذارد و …
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 5 جایزه و نامزد دریافت 29 جایزه دیگر.
سال 1585. در انگلستان اغلب مردم کاتوليک هستند و ملکه پروتستان، «اليزابت» (بلانشت)، با مشکلات بسياري روبه رو است. به خصوص که پادشاه کاتوليک اسپانيا، «فيليپ دوم» مي کوشد تا يک کاتوليک، يعني «مري»، ملکه اسکاتلند (مورتن) را که جاي او به قدرت برساند. از طرف ديگر مشاوران «اليزابت» از جمله «ويليام والسينگام» (راش) فشار مي آورند که او هر چه زودتر ازدواج کند...
«سر رابرت کينگ» (کالدر) غول نفتي، بر اثر يک سوء قصد در ستاد مرکزي M16 مي ميرد. به هنگام خاک سپاري «کينگ» در اسکاتلند، «باند» (برازنان) با دختر او «الکترا» (مارسو) ملاقات مي کند که قبلا يک بار تروريستي به نام «رنار» (کارلايل) او را ربوده است. خيلي زود «M» (دنچ)، رئيس «باند» او را براي محافظت از «الکترا» و شناسايي قاتل «کينگ» به قفقاز مي فرستد.
مادر توماس که زنی تنها می باشد زیاد از زندگی کردن با توماس راضی نیست و به همین خاطر او را نزد برادرش بزرگترش فدریکو در مکزیک می فرستد تا با او زندگی کند و…