"گو هیو" دختری است که با پدر و خواهر و برادرش زندگی می کند. یک روز، پدرش دچار یک تصادف مرموز می شود و او را مجبور می کند که مراقب خواهر و برادر کوچکترش باشد...
دو خواهر بعد از اینکه مدتی را در بیمارستان روانی بستری بوده اند، به خانه ی پدرشان و نامادری شان باز می گردند. در آنجا علاوه بر تحمل رفتارهای نامتعادل و خشن نامادری شان، متوجه حضور یک روح مرموز نیز می شوند...
یک کارمند گورستان خودرو مخفیانه بهعنوان منشی تحویل کار میکند که با درخواستهای تحویل غیرمعمولی سر و کار دارد . یک روز او مجبور میشود پسر بچه ای را جابجا کند و …
پارک گنگ یون، رئیس یک تیم تحقیقاتی می باشد که با جنایات جدی سر و کار دارد. تیم او سابقه دستگیری بی نظیری دارد. پارک گنگ یون دستگیری مجرمین را در اولویت کار خود قرار داده است...
"میجا" دختر جوانیست که همه چیزش را به خطر انداخته و یک تنه جلوی یک شرکت قدرتمندِ چند ملیتی ایستادگی میکند تا نگذارد آنها بهترین دوستش "اوکجا"، که یک جانور عظیم الجثه می باشد را از چنگش درآورند...
به یک وکیل ماموریت ویژه ای داده می شود تا یک باغ وحش را احیا کند اما مشکل اینجاست که این باغ وحش حیوانی ندارد و او تنها 3 ماه فرصت دارد تا مشکلات باغ وحش را برطرف کند. تا اینکه به کمک گروهی از افراد، ایده ای به ذهنشان می رسد تا لباس حیوانات را بپوشند و …
دانشجوی کالج هیو جین وقتی به خانه برمیگرده میبیند که سو جین خواهر چهارده ساله اش گم شده است.مادرش که یک آدم شوت و حواس پرتی است نشسته فقط دعا میکند وحاضرنیست با پلیس تنبل پرونده همکاری کند.درهمین حین همسایهشان خودکشی میکند و برای سوجین یک وصیتنامه میگذارد.هیو جین شایعاتی میشنود مبنی براینکه خواهرش طلسم و مجذوب شده است.درحالیکه هر روز پیدا کردن سو جین سخت تر میشود سروکله همسایه مرده هم تو خوابهای هیو جین پیدا میشود و …
داستان فیلم درباره دختری بنام " سو یانگ " است که با مادر خودخواهش زندگی میکند , روزی از دست کارهایش به تنگ آمده و سعی میکند به تنهائی زندگی کند و بعنوان یک طراح گرافیکی در شرکتی مشغول بکار میشود و ...
رئیس اوه، رهبر یک باند جنایتکار، قصد دارد بزرگترین استراحتگاه را در گانگنونگ بسازد و کیم گیل سوک به عنوان زیرمجموعه وفادار او باشد. وقتی یک گانگستر جدید، لی مین سوک از همه ابزارهای فریبکارانه برای به دست آوردن آن استفاده میکند، اوضاع به خشونت میانجامد...
گامهی در حالی که شوهرش در یک سفر کاری به سر میبرد با سه تناز دوستان خود در حومه سئول آشنا میشود. مکالمات دوستانهای بین آنها شکل میگیرد اما هر کدام از آنها دارای جریانهای متفاوتی هستند...
مردی که نمی تواند چیزی در مورد زندگی خود به خاطر بیاورد، هر 12 ساعت یک بار در بدن جدیدی به هوش می آید. اکنون، او در حالی که از حملات عوامل تعقیب کننده و جنایتکاران خطرناک فرار می کند ، باید هویت خود را پیدا کند...
یونگو برای یافتن پدرش به بیمارستان می رود. اما خیلی زود برای ملاقات با دوستش به آلمان می رود. وقتی به کره برمی گردد، مادرش را با مردی میانسال می بیند...