مارگارت به یک گوریل زبان اشاره آموزش میدهد. صاحب گوریل که میخواهد از او در نمایشها پول دربیاورد، گوریل را پس میگیرد. پسر نوجوان سرکش مارگارت گوریل را میدزدد و آنها به سفری جادهای به سمت مرز کانادا میروند...
خلبان جنگندهای به نام داگ مسترز به نوجوانان قانونشکن پرواز یاد میدهد. آنها در یک فرود اضطراری در پایگاهی متروکه، بهطور تصادفی از یک توطئهٔ خطرناک برای جنگ شیمیایی مطلع میشوند.
براساس داستانی واقعی. زمانی که آدم ربا پسر مامور اف بی آی را به عنوان قربانی بعدی خود انتخاب می کند، نبرد عقلانیت بین یک مامور اف بی آی و یک آدم ربا به شکل وحشتناکی شکل می گیرد...
یک کارآگاه پلیس محلی (نیکولاس تورتورو) به تعقیب افبیآی برای یافتن تروریستهایی میپیوندد که دوست نظامی او (دان لوریا) را در بزرگراه نیوجرسی کشتهاند...
در سال 1932 ، ارتش آمریکا که در حال مدرن سازی خود است به سواره نظام دستور می دهد که اسب های خود را از بین ببرند اما بعضی از سوارکاران دلسوز ، با دستورات مخالفت میکنند ، و اسب ها را به منظور نجات آنها از نابودی ، به سرقت می برند ...
جاناتان و جنیفر هارت برای کمک به حراج خیریه در سانفرانسیسکو به سر می برند. جنیفر یک کمد قدیمی را برای حراج برمی دارد و آن را به جاناتان نشان می دهد. جاناتان به سرعت تصویری را تشخیص می دهد ...
در آیندهای دور، برابریطلبی، جامعهای کاملاً برابر را به وجود آورده است. اما بهای این برابری چیست؟ فدا کردن تمام عظمت انسانیت. سوال اینجاست: آیا صلح اینچنین بهایی دارد؟...
نیک، یک بازیکن جوان فوتبال اسکاتلندی است که در شهر بزرگ زندگی می کند. او با کارن آشنا می شود و آن دو عاشق هم می شوند و با هم زندگی می کنند. اندکی بعد، نیک علائم بیماری جدی را نشان می دهد. از آنجایی که بدنش به آرامی در معرض مولتیپل اسکلروزیس قرار می گیرد، او طیف گسترده ای از احساسات ناهموار را تجربه می کند و در این فرآیند به خود و کسانی که او را دوست دارند، قدرت ادامه دادن می دهد.
یک مرد و زن با هم برای دستیابی به یک کریستال رقابت می کنند. در افسانه ها آن کریستال مقدس، منبع زندگی معرفی شده و آن دو برای استفاده از قدرت های کریستال و حفظ آن برای خودشان نقشه می ریزند...