شاگرد قنادی که از تبدیل شدن شبانهاش به یک دیو وحشی خبر ندارد، زندگی آرامی دارد. خانوادهاش همسایهشان را مأمور میکنند تا مراقب او در شب باشد. اما همسایه که عاشق شخصیت روزانهی او شده، تلاش میکند تا نفرینش را باطل کند.
جوزف گوبلز در مقام وزیر تبلیغات، به تولید فیلمها و تصاویری میپردازد که هدفشان آمادهسازی مردم آلمان برای پذیرش جنگ تمامعیار و هولوکاست است. پس از شکست قطعی در جنگ، او آخرین و رادیکالترین اقدام تبلیغاتی ممکن برای خود را طراحی و به اجرا درمیآورد.
مارسلا بورگسِ باردار و خانوادهاش در خانهٔ خود در فلوریدا مورد حملهٔ مهاجمان مسلحی قرار میگیرند که ۲۰۰ هزار دلار طلب میکنند. مارسلا که پولی ندارد، باید برای نجات خانوادهاش از دست گروگانگیران خشن، تصمیمهای حیاتی بگیرد.
دو فوتبالیست بازنشسته با هدف اثبات قدرت آموزش، مأموریت بلندپروازانهٔ ایجاد علاقه به کتابخوانی در ۳۰ مهدکودک طی ۳۰ روز را آغاز میکنند. این چالش زمانی، برای این پدران، به یک مأموریت شخصی و عمیق تبدیل میشود.
این داستان از طریق مصاحبه و تصاویر آرشیوی، به شکلگیری، سبک ساختارشکن، تهاجمی و اجراهای زندهٔ افسانهای گروه موسیقی نیک کیو، یعنی The Birthday Party، میپردازد.
نمایهای جذاب از دس بال، دانشگاهی استرالیایی، که علیه تشدید تنشهای هستهای مشاوره میداد و توسط جیمی کارتر به دلیل جلوگیری از یک بحران احتمالی مورد تحسین قرار گرفت.
پس از آنکه خواهر یک کلانتر کشف میکند رهبر هولناک گروهی از یاغیان، برادرش، همسر او و دیگر اعضای خانوادهاش را در یک شهرک ناهموار در جنوب غربی [آمریکا] به قتل رسانده است، به دنبال گرفتن انتقام از آن رهبر برمیآید.
داستان دربارهی دو زوج اهل نیویورک است که برای کسب آرامش به کوهستانهای دورافتادهی آدیرونداک سفر میکنند، اما در آنجا با ارواحی که در جنگلها گرفتار شدهاند، روبرو میشوند.
اینفیلم با اشاره به روشهای اعدام از دوران باستان (مانند چهارپاره کردن) تا روشهای مدرن (مانند تزریق مرگبار)، این پرسش بنیادین را مطرح میکند که آیا شدیدترین جنایات، مستلزم اعمال شدیدترین مجازاتها هستند یا خیر.
این اثر به بررسی ماجرای پر فراز و نشیب تولید فیلم «کابوی نیمهشب» (محصول ۱۹۶۹)، و همچنین اوضاع آشفتهی آن دورهای میپردازد که فیلم در آن اکران و مورد پذیرش مخاطبان واقع شد.
نُه نفر به یک نمایش اختصاصی فیلم دعوت میشوند، اما به زودی متوجه میشوند که در اتاق به دام افتادهاند و یک شخصیت نقابدار شروع به کشتن آنها میکند. با پیشرفت این وحشت، آنها گمان میبرند که ارتباطی میانشان وجود دارد.
مدیر عملیات یک کلینیک سقط جنین در آتلانتا، که همواره مورد محاصره معترضان قرار دارد، برای تضمین سلامت کارکنان و مراجعان، اقدامات پرخطر و ضروری انجام میدهد.
زنانی که به دلیل شرایط تهدیدکننده زندگی، سقط جنین در تگزاس از آنها سلب شده است، با یک وکیل متحد شدهاند تا علیه این ایالت اقامه دعوی کنند و هدفشان بازگرداندن حقوق باروری برای خود و دیگران است.
خانواده کیجون به روستایی نقل مکان میکنند که قرار است به یک شهر جدید تبدیل شود. در اولین روز حضور کیجون در مدرسه جدید، کفشهای کتونی تازهاش گم میشوند. دو برادری که از یک خانواده پرحاشیه و نامآشنا در آن محله هستند، مظنون اصلی این سرقت به شمار میروند.