فرید کاماجی، بوکسور آماتوری که سنش برای حرفهای شدن گذشته، با قرض دادن ماشینش به برادرش، مخفیانه در یک مسابقه بوکس در باشگاه شبانه ریتا شرکت میکند. ایلیاس کارگی، صاحب باشگاه، که درگیر مشکلات عاطفی و خانوادگی است، با دیدن پیروزی فرید، دچار بحران روحی شده و در نهایت، برادر فرید را به قتل میرساند.
زنی به نام سومی، همسر مردی ثروتمند، به طور مرموزی ناپدید میشود. شوهر و چهار شوهر سابق او در عمارت مرد ثروتمند جمع میشوند، اما هر کدام تصویری متفاوت از او در ذهن دارند.
در جهانی که مورد هجوم زامبیها قرار گرفته و ویران شده است، نوجوانی زیرک و محافظش برای زنده ماندن تلاش میکنند. آنان در این راه با مخاطراتی پیوسته مواجه شده و مرزهای امید و وفاداری را به چالش میکشند.
یک مخبر جوان برای یک عملیات مخفی خطرناک فرستاده می شود. این نگاهی است بدون محدودیت به سربازان پیاده آسیب پذیر جنگ علیه مواد مخدر، جنایتکاران جوانی که تحت فشار قرار می گیرند تا برای پلیس کار کنند...
دختری درونگرا که گیتاریستی ماهر و معروف به «قهرمان گیتار» است، آرزوی تشکیل یک گروه موسیقی در مدرسه را دارد. او تا پیش از دبیرستان نمیتوانست با کسی دوست شود، تا اینکه یک نوازندهٔ درام با او ارتباط برقرار میکند و زندگی تنهایش را دگرگون میکند.
یوماگی، دانشآموز دبیرستانی، با گائوما، یک آوارهٔ مرموز که مدعی است میتواند کایجوها را کنترل کند، روبهرو میشود. دیری نمیگذرد که یک کایجو حمله میکند و گائوما ربات غولپیکر داینازنون را برای مقابله با آن فرا میخواند. ..
داستان دربارهی دستیار جوانی است که برای فرار از گذشتهی خود به روستایی نقل مکان میکند و در آنجا با پروندهی یک بیمار نوجوان درگیر میشود. این پرونده باعث میشود که خاطرات تلخ گذشته دوباره به سراغ او بیایند.
بلیک شلتون در جشنی با حضور ستارگان، صدمین سالگرد گرند اول اپری را گرامی می دارد. در این جشن، هنرمندانی چون اشلی مک براید، برد پیزلی، کارلی پیرس، کری آندروود، کلینت بلک، دیرکس بنتلی، گارث بروکس، کلسی بالرینی و لینی ویلسون به اجرای برنامه می پردازند.
داستان «قاتل»، اقتباسی از اثر کلاسیک الکساندروس پاپادیامانتیس، در حدود سال 1900 میلادی در جزیرهای دورافتاده در یونان رخ میدهد. شخصیت اصلی این داستان، هادولا، زنی است که به دلیل طردشدگی توسط مادرش، در جامعهای مردسالارانه برای بقا دست و پنجه نرم میکند.
میدان آنسامبل، ساختمانی نوساز در قلب شهر، محل رفتوآمد تعداد بیشماری از مردم است. این ساختمان، چهار دفتر متعلق به آیدلهایی را در خود جای داده که روزهایشان را به آوازخوانی و رقص میگذرانند.
سرنوشت جهان در آستانه نابودی قرار گرفته است، چرا که ارن نیروی نهایی تایتانها را آزاد کرده است. او با ارادهای پولادین برای نابودی تمام کسانی که الدیا را تهدید میکنند، سپاهی شکستناپذیر از تایتانهای عظیمالجثه را به سوی مارلی رهبری میکند.