یک دانشجوی دختر دانشگاهی توسط مردی تعقیب میشد و به دست همان فرد کشته شد. بنا به گزارش اختصاصی یک روزنامه محلی، یک افسر پلیس رسیدگی به شکایت قربانی را به تعویق انداخت و در عوض به مسافرت رفت. پس از انتشار این مقاله، اداره پلیس استان دچار هرج و مرج شده و در تلاش برای یافتن منبع درز این خبر است. در این میان، ایزومی موریگو...
در شهر آگوستا، دختر ربودهشدهای مدعی است که توسط جیم، یک پلیسِ از دنیا رفته، نجات یافته است. در حالی که کارآگاه ولز سرگرم رسیدگی به این پرونده عجیب است، کودک دیگری نیز ناپدید میشود. این ناپدید شدنهای زنجیرهای، پرده از قتلهای قدیمی برمیدارد و این پرسش جدی را مطرح میکند که آیا یک نیروی شبحآلود در این ماجرا دخالت دارد؟
داستان درباره شش دوست صمیمی دوران دبیرستان (یاماتو، ایجیرو، کن، ریکو، یوگو و جوجی) است که همگی عضو تیم دو و میدانی بودند، اما پس از فارغالتحصیلی مسیرهای متفاوتی را در پیش گرفتند.
چارلی، قاتل زنجیرهای معروف به "خراشنده نیمهشب"، در یک حلقهٔ زمانی گیر افتاده و مجبور است یک شب خشونتآمیز را مدام تکرار کند. او که ابتدا از این وضعیت استقبال میکرد، اکنون برای فرار از این کابوس بیپایان به شدت تلاش میکند.
یک مدیر اجرایی جوان تبلیغاتی اهل مونترال که به چوپانی در منطقه پروونس روی آورده، با یک کارمند دولتی که بیمحابا از شغلش استعفا داده، ماجراهای گوناگونی را از سر میگذراند.
گروهی از محققان پروندههای باز ، برای حل معمای قتلهای خانواده کارمایکل، به عمارت کارمایکل می روند . آنها پس از چهار شب ناپدید می شوند و فیلمهای ضبطشده آنها، حاوی تصاویری تکاندهنده بود که حتی از فیلمهای خانه جهنم نیز وحشتناکتر بود...
آزی آزبورن پس از توقف فعالیتهایش و در پی دست و پنجه نرم کردن با مشکلات سلامتی و پارکینسون، با پرسشهایی درباره هویت و توانایی خود برای اجرای دوباره مواجه است، در حالی که موسیقی محور اصلی زندگی او باقی مانده است.
پس از رویدادهای "شورش" و "حمله به فورت ریجلی"، سرهنگ اچ. اچ. سیبلی دادگاهی نظامی برای محاکمهٔ داکوتاهای دستگیرشده تشکیل داد. ارتش ایالات متحده به رهبری ستوان اول و کمیسرهای منصوب، بهدنبال انتقام است، اما این کار هزینههایی در پی خواهد داشت.
کمدینی از فیلادلفیا ملقب به "شمن"، استندآپ کمدی بیپردهای در مورد معضلات اجتماعی اجرا میکند و بهطور خاص بر موضوعات بیخانمانی، نژاد و روابط مدرن تمرکز دارد.
داستان در یک ساختمان آپارتمانی اتفاق میافتد که شایعه شده است افراد زیادی یکی پس از دیگری در آنجا ناپدید میشوند. روایت زمانی شروع میشود که ماروکو، یک پیک جوان (مامور تحویل)، به طور تصادفی راز یکی از ساکنان مشکوک را کشف میکند.
پس از یک رویارویی ناگهانی با پدرش که از او جدا شده است، یک نویسنده مشتاق رازی را میفهمد که او را مجبور میکند تا میان خانواده، عشق و موفقیت تعادل برقرار کند، در حالی که در تلاش است تا شکاف بین زندگی هیجانانگیز شهری که میخواهد و واقعیت حومه شهر خود را مدیریت کند.
استاد قدر بعد از فوت فرزندش، با دسیسهٔ جدید شیطان مواجه میشود. شیطان برای درهم شکستن ایمان او، همسرش، عزیزه، را هدف قرار میدهد تا قدر را مجبور به تسلیم شدن در برابر خود و پشت کردن به خدا سازد.
"اُبانا"، سرآشپز مشهور ژاپنی، رستورانی را در پاریس افتتاح میکند و به دنبال کسب سومین ستارهٔ میشلن است. او به عنوان یک فرد خارجی، در تهیهٔ مواد اولیه با چالشهایی روبرو میشود. تنشها با کارکنان به دلیل منوی بلندپروازانهاش بالا میگیرد...
برای پاداش دادن به خود بابت شغل جدید تدریس در ساپورو، مانابوی ۲۹ ساله تصمیم میگیرد شب سال نو را با کمی تفریح در یک کلاب محلی جشن بگیرد. ناگهان دچار خونریزی مغزی میشود و سر از بیمارستان درمیآورد...
در ایالت ریفتولی کنیا، طرحی برای بازگرداندن زرافهها به زیستگاه طبیعی آنها به اجرا درآمده است. با این حال، در صورت بروز مشکل برای این گله کوچک، فعالان حقوق حیوانات، دامپزشکان و نمایندگان جامعه محلی موظف به کمک و حمایت از آنها هستند.
ریکو کامبایاشی و مینامی مائزونو که در دانشگاه با هم آشنا شده بودند، عاشق هم شدند و زندگی مشترک خود را آغاز کردند. ریکو بعد از ازدواج و به پشتوانه حمایتهای مینامی توانست به نویسندهای پرفروش تبدیل شود، اما مینامی نتوانست به آرزوی خود برای خوانندگی دست یابد. روزی، یک حرف نسنجیده از ریکو، رابطه آنها را به نقطه فروپاشی رساند و به یک مشاجره شدید منجر شد. صبح روز بعد، ریکو بیدار میشود و...
گروهی در حال فرار از افراد اورهان، در الازیغ گیر افتاده و در مزرعه مرتضی آقای ظالم و خسیس مشغول به کار میشوند. پس از دریافت تماس اضطراری از همسر عبدی، آنها مجبور میشوند با عجله به سمت کاستامونو فرار کنند. در هنگام فرار، این گروه پولهای مرتضی آقا را میدزدند و دخترش را میربایند.
فیلم «کوستَبِکگیلَّر: نگهبانان بذر اجدادی» دربارهی گروهی است که برای نجات سرزمینشان از خطر بحران غذا مبارزه میکنند. دلیل این بحران، نابودی بذرهای ارگانیک و بومی به دست پروفسور علی جنگیز کاپکارا است. این گروه با کمک دو انسان به نامهای دنیز و آردا، مأموریت دارند تا آخرین بذر باقیمانده را از چنگ این پروفسور شرور پس بگیرند.
این مستندنما روایتگر رسوایی در دنیای رقابتی پرورش سبزیجات غولپیکر در بریتانیاست؛ جایی که گیاهان کدوی باارزش کارولین، یکی از پرورشدهندگان نوظهور، به سرقت میرود.