لیو یانگ، تنها زن آسیایی در یک کنفرانس امنیتی بینالمللی، با تبعیض و حملهی تروریستی روبرو میشود، اما با شجاعت مهاجمان را شکست داده و از بحران جلوگیری میکند.
هنگامی که مادرِ اِبهره، که مدتی از او دور بوده است، برای کمک در نگهداری از پسر خردسالش به نزد او میآید، رابطهی سرد و پرتنش میان آنها فرصتی غیرمنتظره برای تجدید و احیا مییابد.
مأموری برای بررسی پیام اضطراری از یک کشتی گردشی اعزام میشود و آنجا با کشتی متروکهای مواجه میگردد که توسط نیرویی شیطانی تسخیر شده و باعث جنون و وحشت میشود.
رهبری آرمانگرا که پیشتر سودایی پاک در سر داشت، اکنون به سیاستمداری فاسد بدل گشته است. او در آستانهی انتخابات ریاستجمهوری، از سوی مادربزرگ خویش نفرین میشود و بدین سان، به صداقت وادار میگردد.
این گروه اسکاتلندی که بیش از ۲۵ سال از فعالیتش میگذرد و تاکنون ۱۰ آلبوم استودیویی منتشر کرده، با درآمیختن قدرت و صلابت صدا با لطافت و شکوه، گونهای منحصربهفرد در موسیقی پدید آورده است.
داستان بر اساس زندگی ادموند کمپر، قاتل زنجیرهای آمریکایی است که در نوجوانی والدین بزرگ خود را کشت و پس از آزادی، هشت زن دیگر، از جمله مادرش را به قتل رساند.
یک مهماندار هواپیما و یک تاجر در یک پرواز ارتباط عمیقی را تجربه میکنند، اما سرنوشت آنها را از هم جدا میکند. سالها بعد، آنها دوباره همدیگر را ملاقات میکنند، در حالی که هر دو با افراد دیگری ازدواج کردهاند...
داستان دوستی و عشقی که میان مهاجران غیرقانونی در دل سختیها و چالشها شکل میگیرد. این داستان به ما میآموزد که در مواجهه با دشواریهای زندگی، هیچ مرزی یارای جدایی قلبهای انسانها و عشق نهفته در آنها را ندارد.
پل چودری، کمدین استندآپ، بازیگر و نویسندهای که جوایز متعددی را از آن خود کرده است، با اجرای نمایش بسیار تحسینشدهاش، شور و نشاط و لحظات مفرحی را برای مخاطبان در تئاتر بلومزبری لندن به ارمغان میآورد.
گروهی از دوستان که رویای یافتن بیگفوت را در سر دارند، در سفر خود به جای یافتن او، با تهدیدات ناشناختهای برای بقا روبرو میشوند. این ماجرا آنقدر عجیب است که باید دیده شود تا باور شود.
بینتو با دوستان برادرش برای یک ماجراجویی هیجانانگیز به منظور یافتن او همراه میشود که این ماجراجویی منجر به پیچشهای غیرمنتظره، اکتشافات و لحظات فراموشنشدنی میگردد.
شیائو آی، دختری پری دریایی که در دوران سرکشی خود به سر میبرد، از خانه میگریزد و در یک سفر خیالی، دلنشین و ماجراجویانه، به طور اتفاقی وارد دنیای انسانها میشود.
میکی چرناک، پسری اهل تلگارت، به ریاست باندهای مافیایی رسید و فردی محترم در این عرصه گشت. اما این جایگاه برای چرناک کافی نبود؛ او رویای حکمرانی بر تمامی اسلواکی و تبدیل شدن به بزرگترین رئیس مافیا را در سر میپروراند. با این وجود، مسیر صعود او به قدرت، مسیری پر از خیانت و جسدهای قربانیان بود. نکتهای که چرناک از آن غافل ماند، دست کم گرفتن نیرومندترین شبکه مافیایی تاریخ اسلواکی، یعنی سیاستمداران و سازمان اطلاعات مخفی آنها بود.
پس از پایان جنگهای اقلیمی، احتمالاً تنها یک انسان بر روی کره زمین باقی مانده است. او با رباتی به نام آرتور زندگی میکند. روزی، ایو با ربات دچار اختلاف میشود و مبارزهای مرگبار برای زنده ماندن را آغاز میکند.
لوسیا که بیماری لاعلاج دارد و برونو که به مکزیک تبعید شده و بیخانمان است، پس از یک تماس تلفنی دوباره با هم متحد میشوند و سفری برای غلبه بر مشکلات و امید به بهبودی را آغاز میکنند، آنها تلاش میکنند با عشق یکدیگر را نجات دهند.
تراوستی، نگهبان فانوس دریایی، بین تدارک جشن تولد صد سالگی و مراسم ختم خود مردد است و تلاش میکند تا با جن درونش ارتباط برقرار کند. همزمان، هولدا با استفاده از ذرهبین برقی به دنیای شعر پناه میبرد.
دو زوج، لولا و کواو و همچنین اینیگو و ماجو، که از نظر وضعیت مالی و اجتماعی با هم فرق دارند، برای بچه دار شدن روشهای باروری مصنوعی را امتحان میکنند و دیدگاههای متفاوتشان درباره پدر و مادر شدن را بررسی میکنند.