نوجوان سرکش، کلوتار، دلباختهی همکلاسیاش جکی میشود، اما خشونتهای گروهی او را به مسیری تاریک میکشاند. پس از سالها، این دو عاشق نگونبخت متوجه میشوند که سرنوشت همواره آنان را به یکدیگر بازمیگرداند.
سرآشپز بن برای بردن یک مسابقه دسر مهم، به طور ناخواسته یک دوست خیالی می سازد تا به او در تعریف دوباره خوشمزگی کمک کند. اما جاه طلبی او تبدیل به یک هیولا می شود.
مردی شکستخورده به نام جک لی، پس از مواجهه با مشکلات متعدد، با چند نفر از جمله یک مرشد معنوی و یک مدیر هنری آشنا میشود و با کمک آنها تلاش میکند تا بر چالشهای زندگیاش غلبه کند.
این فیلم، بخشهایی از زندگی ایسمو لایکولا (متولد ۱۹۷۹) را به تصویر میکشد؛ از دوران کودکیاش تا زمانی که به یک کمدین استندآپ موفق تبدیل میشود. او در این راه به ثروت دست مییابد، اما عشق زندگیاش، آنجلیکا را از دست میدهد. حال سوال اینجاست که آیا او به سرنوشتی مشابه لنی بروس، جورج کارلین یا سام کینیسون دچار خواهد شد و نامش در تاریخ کمدی جاودانه خواهد ماند؟
کریس دیستفانو تلاش میکند بهترین پدری باشد که میتواند، اما این روزها، حرفها بلندتر از عملها هستند، بنابراین کریس با نیت درست عمل میکند، اما نه همیشه با حرکات درست.
در قسمت دوم فیلم LIVESCREAM، گروهی از سازندگان محتوا باید با هم متحد شوند تا از یک بازی ویدیویی نفرین شده که قصد کشتن آنها را دارد، جان سالم به در ببرند.
پارگات، پسر گوردیت سینگ، در پی انتقام از توندیلات است که پدرش را به قتل رساند و زمین هایشان را به سرقت برد. او با یاری رانی و عمه اش بالویرو، تشکیلات توندیلات را از هم می پاشاند و سرانجام، حیثیت از دست رفته ی خانواده اش را احیا می کند.
یوگ کاوشال، جوانی که از طرز زندگی سنتی والدینش در شهر کوچک کنوج ناراضی بود و به دهلی نقل مکان کرده بود، با تصمیم ناگهانی والدینش برای جدایی شوکه میشود. این تصمیم، زندگی او و خانوادهاش را وارد دوران آشفتگی و بحران میکند.
دختری به همراه دوستش برای دیدار پدرش که یک جنایتکار است به یک استراحتگاه دور افتاده سفر می کنند، اما این دیدار به دلیل حضور افراد خطرناک از گذشته پدرش تبدیل به مبارزه ای برای زنده ماندن می شود.
داستانی از سه زوج متاهل میانسال که با سوالات جهانی درباره ازدواج و وفاداری، موفقیت و شکست حرفهای و چالش یافتن نقشی جدید در زندگی دست و پنجه نرم میکنند.
جازی در مرحله ای از زندگی خود قرار دارد که نه کاملا کودک است و نه هنوز به طور کامل بزرگسال شده است. زمانی که صمیمی ترین دوستش از او نقل مکان می کند، جازی علاوه بر حس از دست دادن، طعم اولین تجربه های استقلال را نیز می چشد.