"ساحل" جوان خوشگذرانی است که علاقه زیادی به "ایشا" دارد در صورتی که "شیتل" هم به ساحل علاقه دارد.پدرخوانده ساحل شب پس از مشاجره با او در مهمانی به قتل میرسد و ساحل به اتهام قتل زندانی میشود...
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 9 جایزه و نامزد دریافت 11 جایزه دیگر.
«شرمن کلامپ» (مورفی)، استاد دانشگاه و محقق زیست شیمی، به طرز وحشتناکی چاق است. او پس از این که دل باخته ی یکی از هم کارانش به نام «کارلاپرتی» (پینکت اسمیت) می شود تصمیم می گیرد یک داروی لاغری جدید را روی خودش امتحان کند. اما بر اثر مصرف این دارو، «شرمن» تبدیل به مردی خودپسند و چشم چران می شود...
دختری با خانواده کوچ نشینش در صحرا زندگی میکرده و عاشق مرد اسب سوار بوده است اما قانون حاکم بر آن ایل قشقایی اجازه نمیداد تا عمویش ازدواج نکرده، او ازدواج کند و در پنجاه و هفت سالگی، عموی گبه همچنان مجرد است. در تمام این مدت مرد اسب سوار گبه را در صحرا دنبال میکند و…
در سیاره ای دوردست که توسط دهه ها جنگ رو به ویرانیست،دانشمندان سلاحی خطرناک ساخته اند،دستگاهی که تنها برای یک هدف ساخته شده،نابودی تمام شکلهای حیات دشمن.اما بزرگترین سلاح انسانها برای خود تصمیم گرفته و قصد نابودی همه چیز را دارد...
سرهنگ "رینولدز" به همراه تیمی از دانشمندان به کار خود برای زنده کردن مردگان جهت استفاده های نظامی ادامه می دهند. وقتی او با پسرش "کرت" بحث می کند او به همراه دوست دخترش"جولی" با موتور سیکلتی به پا فرار می گذراند اما بر اثر حادثه ای "جولی" می میرد. "کرت" بدن او را به آزمایشگاه برده و...
داستان در لُس آنجلس رخ میدهد، زمانی که فرانسیس لیسی 6 فرزندش را با خود به سفری سمت شمال میبرد، جایی که آنها میخواهند خانه ای برای خود پیدا کنند که در آرامش و به دور از بدی های زندگی شهرنشینی در آن زندگی کنند...
«جورج بنکس» (مارتين)، توليد کننده ي کفش هاي ورزشي، در ميانه ي ريخت و پاش هاي يک مهماني عروسي، روزهايي را به ياد مي آورد که به ازدواج تنها دخترش، «آني» (ويليامز) منجر شد...
کودک نوزادی صدایی درونی دارد (ویلیس) که افکار و احساساتش را باز می گوید. او هم چنین شاهد شکل گیری رابطه ی مادر مجردش، «مالی» (الی) و یک راننده ی تاکسی به نام «جیمز» (تراولتا) است...
برنده 2 جایزه گلدن گلوب. همچنین 1 جایزه و نامزد دریافت 6 جایزه دیگر.
در طول جنگ جهانی دوم، فراری از یک اردوگاه مرگ مشهور در تربلینکا رخ داده و موجب می شد تا رئیس یک اردوگاه مشابه با خود عهد ببند این اتفاق دیگر تکرار نخواهد شد. اما اسرایی که در اردوگاه ساکن هستند می دانند که تنها راه زنده ماندن فرار است...
«فرایدی» و «استریبک» دو مامور پلیس هستن که معمولا پرونده هایی عجیب و غریب به آن ها سپرده می شود، مانند سرقت یک قایق، یا دزدیده شدن یک مار ۳۰ فوتی و یک شیر از باغ وحش...