کُوی پس از پنج سال زندان، با هدفی محکم برای دوری از عوامل تباهیاش به خانه بازمیگردد. اما بازگشت دوست قدیمیاش، پودا، و برملا شدن دروغهایی که او به آنها باور داشت، ارادهی کُوی برای تغییر را به آزمون میگذارد. او اکنون در دوراهی دشواری قرار گرفته و باید انتخاب کند که به چه کسی اعتماد کند؛ زیرا مسیر پیش رویش میتواند او را دوباره به شخصیت گذشتهاش بازگرداند یا به مرگ منجر شود.
یک عکاس در حین انجام ماموریت عکاسی در کوهستان، به طور تصادفی زنانی را که در یک مکان مخفی و غیرقانونی زندانی شده بودند، کشف میکند. او اکنون باید برای نجات آنها تلاش کند
برای جلب عشق مادرش، شاهزاده ادموند به او یک سگ کورگی می دهد و سیسیلی، مربی سگ را استخدام می کند. ادموند و سیسیلی با سگ پیوند می خورند و متوجه می شوند که عشق می تواند در مکان های غیرمنتظره رشد کند..
فیلم "بچه برفی" داستان فردی را در دهه ۱۹۷۰ در غرب استرالیا نشان میدهد که در مسابقات بوکس چادری شرکت میکند و به دنبال راهی برای رهایی از گذشته تلخ و باختهایش است.
ر این فیلم، بیوری غولپیکر و زیبا مجدداً ظاهر میشود و این بار با گروهی از دختران غولپیکری که به دنبال قدرت هستند، درگیر میشود. این فیلم یک نبرد سینمایی هیجانانگیز و پر از صحنههای اکشن است که در آن اندازه اهمیت ویژهای دارد.
سولا در دنیای رقابتی تشویقکنندگان دبیرستان، رویای پدرش برای به دست گرفتن کسب و کار خانوادگی سوولاکی را به چالش میکشد و با وجود اینکه کاملاً تازهکار است و با کلیشههای تشویقکنندگان فاصله دارد، خود را برای رهبری تیمش به سوی پیروزی انتخاب شده مییابد.
زمین در خطر است چون یک هیولای فضایی که ستارهخور است، به سمتش حمله میکند. انسانها توی شهرهای زیرزمینی پناه بردند، اما بعضیهاشون نخواستند مثل مورچهها زندگی کنند و بعد از بیست سال یک سلاح قوی برای مبارزه با هیولا درست کردند. ولی هیولا قبل از نبرد آخر متوجه خطر شد و شهر زیرزمینی رو ویران کرد. حالا فقط یک پسر جوان که از انسانها متنفره، میتونه با هیولا بجنگه. آیا او میتونه کینش رو فراموش کنه و انسانها رو نجات بده؟
دنی پس از آزادی از زندان، با اعتیاد و افکار مزاحم دست و پنجه نرم میکند. او دوباره با دوست دوران مدرسهاش، لورا، که او نیز به همان اندازه در انتخابهای خود گرفتار شده است، ارتباط برقرار میکند.
مانوک، یک کودک پنج ساله، داستان ارکستر کومبیا کولی، گروهی از نوازندگان، رقصندگان، بازیگران و هنرمندان سیرک را روایت میکند که از نقاط مختلف جهان آمدهاند...
تینا، زن جوانی که راه خود را در زندگی گم کرده است، اتاقی را از مگی پرشور اجاره می کند. به لطف مگی، تینا به تدریج طعم آزادی و تصمیم گیری برای خود را می چشد...
زندگی رویایی جنی، با شغلی عالی و همسری جدید، زمانی که با جسد بی جان همسرش از خواب برمی خیزد، به کابوس تبدیل می شود. او درمی یابد که زندگی اش اکنون در دست سلطانی خطرناک قرار گرفته است...
مرد جوانی به فرقه ای کشیده می شود که یک بازی ویدیویی را می پرستد که توسط مردی مرموز ساخته شده بود و زندگی خود را طوری تماشا می کند که انگار بازی خودش است. وقتی اطرافیانش به جنون و مصرف مواد مخدر فرو می روند، او متوجه می شود که باید فرار کند..