Edouard Baer

یک آشپز باتجربه را استخدام می‌کنند تا به دختری جوان در مسابقه‌ی آشپزی آموزش دهد و او را به پیروزی برساند.

یک روزنامه‌نگار فرانسوی در حین انجام پروژه مستندی که به سرانجام نرسید، چندین بار با سالوادور دالی، نقاش مشهور سبک سوررئالیسم، دیدار می‌کند.

گروهی از هنرمندان مشهور پاریسی، به نام "پادشاهان پاریس"، در یک بار قدیمی دور هم جمع شده بودند. روابط پیچیده و پر از تضاد این گروه، با ورود ناگهانی یک غریبه به هم می‌ریزد.

پولینا، دختر 11 ساله ای است که سفری جادویی را آغاز می کند تا حقیقت گذشته و خانواده اش را بیابد...

تئاتر لوئیجی در آستانه تعطیلی است و او فقط یک شب فرصت دارد تا آن را نجات دهد. در تلاش برای انجام این کار، او و دوستش، فیزا، در سراسر پاریس سفر می کنند تا کسی را پیدا کنند که بتواند اجرا کند...

دانش آموزان یاد می گیرند که چگونه خوش زبان باشند...

پسری که از قدرت های خارق العاده برخوردار می باشد به یک پلیس ویلچر نشین کمک میکند تا سردسته‌ی ارازل و اوباش را دستگیر کند...

شش دوست قصد ورود به یک تیم هنری را دارند که باید مراحل مختلفی را طی کنند...

مومو برای رسیدن به آرزوی دیرینه‌اش، یعنی قهرمانی در پتانک، همه چیز را رها کرد و تصمیم گرفت در یک تورنمنت بین‌المللی شرکت کند.

درست همانطور که چهار دوست مسابقه‌ای که از از دست دادن پول خسته شده‌اند، در آستانه ترک قمار هستند، سرنوشت به شکل آقای پل در می‌آید. او که در محافل مسابقه ای و پلیس شناخته شده است، به دوستان پیشنهاد می کند که اسب خود را بخرند...

  آستریکس برای نجات پسرعموی زندانیش رهسپار نبرد با ژولیوس سزار و سربازان رومی میشود…

ناصر علی موسیقی دان معروفی است که همسر خود را از دست می دهد و کابوس های شبانه او را اذیت می کنند اما طولی نمی کشد که …

مسکو, 1952. آنا به کرملین برده می شود و در آنجا باید استانلین را درمان کند. او به هر قیمتی که شده باید این راز را مخفی نگاه دارد و رابطه اش را با رئیسش خوب کند و...

زنی دمدمی مزاج که اوقات فراغت خود را به عنوان خلبان می گذراند، کیفش را دزدیده اند. هنگامی که یک مرد مرموز کیف پول او را پیدا می کند، آنها وارد یک عاشقانه عجیب و غریب می شوند...

همه در پاریس ناپدید شده اند به جز یک پلیس بی خبر و دزدی که او سال ها در تعقیب او بوده است...

این یک کمدی سیاه است که داستان آن درباره یک مجری هواشناسی تلویزیون و دو مرد با شخصیت‌های کاملاً متفاوت است که هر دو به دنبال او هستند.

"مولییر" نمایشنامه نویسی که به خاطر بدهی زندانی شده، توسط یک نجیب زاده آزاد می شود تا در رسیدن به یک مارکیز به او کمک کند...

داستان در سال 1912 اولین گروه پلیس موتوری این کشور را روایت می کند. این گروه پلیس، وظیفه داشتند از امنیت عمومی در شهرهای بزرگ فرانسه محافظت کنند...

یک کارمند معمولی یک فاحشه زرق و برق دار را برای یک شب استخدام می کند. وقتی آن شب تمام شد ، او نمی خواهد او را رها کند. او موافقت می کند که با او بماند ، اما رئیسش او را می خواهد...

آستریکس و اوبلیکس برای کمک به یک معمار برای ساختن یک کاخ عظیم برای کلوپاترا (مونیکا بلوچی) به مصر می روند...