دکتر برنارد ناتانسون و دکتر میلدرد جفرسون در یک نبرد ملی در یک توطئه ناگفتنی که منجر به معروف ترین و بحث انگیزترین پرونده دادگاه در تاریخ شد ، کنار رفتند...
دساتان فیلم در رابطه با بیماری ناشناختهای است که بیش از 98 درصد از کودکان و نوجوانان آمریکایی را به کام مرگ میکشد و درصد باقی مانده گروهی هستند که توانایی های ویژهای دارند. دولت که به قدرتهای فرا طبیعی این کودکان پی برده آنها را در محلی نگهداری و از دنیای بیرون قرنطینه میکند تا اینکه دختری شانزده ساله از کمپ فرار میکند و...
مرد فلزی با دختر عموی غیرقابل پیش بینی خود، سوپرگرل، یک تیم را تشکیل داده اند. سوپرمن درباره ی نیروی بیرحمی با نام “برانیاک” آموزش هایی می بیند، کسی که شهر اصلی کریپتون را از دست کاندورها به اسارت کشیده است. سوپرمن باید متروپلیس را محاصره نماید و از سیاره ی مادری خود در برابر نیروی درحال رشد برانیاک محافظت کند و…
یک گروه سری از افسران پلیس که توسط دو گروهبان ( رایان گاسلینگ و جاش برولین ) رهبری می شوند، تصمیم دارند سردسته جنایتکاران، «میکی کوهن» ( شان پن )، که کل شهر را زیر سلطه گرفته، را سرنگون سازند...
بتمن به مدت 10 سال هست که دیده نشده و مجرمان جدیدی شهر ” گاتهام ” را اشغال کرده اند و ” بروس وین ” که الان 55 سال دارد مجبور میشود که برای مقابله با این جنایتکاران دوباره وارد عمل شود ولی آیا او هنوز مهارت ها و توانایی های سابق خود را دارد ؟
دکتر مارتین بلیک ، یک بیمار ۱۸ ساله به نام دایان دارد که مبتلا به عفونت کلیه است این بیمار اعتماد به نفس بالایی دارد و حالا دارد سلامتی اش را به دست می آورد. اما مارتین که به این بیمار عادت کرده می ترستد که او را دیگر نبیند . به همین دلیل کاری می کند که او همیشه بیمار بماند و در بیمارستان باشد و هر روز اورا ببیند...
بتمن باید با یک یک فرد شرور مشهور به شنل سرخ روبرو شود و از شهر گاتهام در مقابل او محافظت کند. در همین جریان بعضی از زخم های قدیمی سر باز کرده و او خاطرات سیاه فراموش شده مجددا به یاد می آورد...
سوزان تامپسون به همراه دو پسرش دِین و لوکاس به خانهای جدید در حاشیهٔ شهر نقلمکان میکنند. دِین و لوکاس با جولی، دختری که در همسایگی آنها زندگی میکند، آشنا میشوند. آنها در زیرزمین منزلشان گودالی پیدا میکنند که درِ آن با چند قفل بسته شدهاست. بعد از بازکردن قفلها، آنها متوجه میشوند که گودال بیانتهاست. بهزودی هرکدام با بدترین ترس خود روبرو میشوند...
داستان فیلم درباره دو برادر و دوستان صمیمی آنهاست که در طول یک تابستان پرماجرا، با اتفاقات جدید و هیجانانگیزی روبرو میشوند. این تابستان برای آنها فراموشنشدنی خواهد بود.
در سال 1909، ویلی بوی و عشقش، کارلوتا، پس از اینکه به طور تصادفی به پدرش شلیک کرد در یک درگیری ، فرار میکنند. با آمدن پرزیدنت تافت به منطقه، کلانتر محلی دو سرخپوست آمریکایی را هدایت می کند تا آنها را پیدا
کنند...
این سریال به سبک اکشن، ماجرایی و هیجانی است. نقش اول این داستان «جک باور» در ادارهٔ CTU (واحد ضد تروریستی) مشغول به کار است و هر فصل یک روز از زندگی او را در حال مبارزه با یک نقشهٔ تروریستی بزرگ و خطرناک نشان می دهد…
کارآگاه نیک برکات فکر می کرد که برای کار در دایره ی جناییِ پورتلند آمادست , تا اینکه شروع به دیدن چیزهایی کرد که توضیحی براشون نداشت . و بعد از ملاقات با آخرین بازمانده ی خانوادش , نیک به رازی که در پس این وقایع هست پی می بره . نیک مثل بقیه ی آدمها نیست , اون از نوادگانِ نسلی از شکارچی هاست که به اسم “گریم” شناخته می شن. کسانی که مسوول جلوگیری از تکثیر موجوداتِ ماورالطبیعه هستن. و این گونست که داستانِ نیک آغاز می شه , در حالی که در ابتدا نسبت به این جریان بی میله ولی در حالی که مشغول کار بر روی پرونده های جنایی به همراهِ همکارش هست به جریاناتی بر می خوره که باعث می شه با دنیای این موجوداتِ انسان نما ارتباط برقرار کنه...
به خاطر بازی های سیاسی ، یک مرد بیگناه روانه زندان شده و سپس به اعدام محکوم می شود. در اینجا برادر او که یک نابغه است عمدا خود را به همان زندان می اندازد تا خود و برادرش را از آنجا فراری دهد...
"والتر اوبراین" یک نابغه کامپیوتر با ضریب هوشی بالاست که توسط واحد امنیت ملی ایالات متحده به کارگرفته میشود تا به همراه اعضای گروه خود این سازمان را در مقابله با تهدیدات پیچیده و خطرناک موجود در دنیای مدرن یاری کند. اما هرچقدر که او و اعضای گروهش در حل مشکلات و تهدیدهای دشوار دنیای فناوری تبحر دارند، در برقراری ارتباط با محیط پیرامون و سایر افراد جامعه دچارمشکل می باشند...
سریال در مورد یه دکتر یا پزشک خانواده که دفتر کارش توی یه محله پایین و فقیر هست. این دکتر که اسمش “بکر” هست، آدم بد اخلاق و بدعنق و بدقلق و کم صبریه و دائم به همه چی ایراد میگیره و غر میزنه. کلا هم ۲ تا دوست داره یکیشون که یه دختره که یه کافه قدیمی رو اداره میکنه و بکر صبحانه و ناهارش رو اونجا میخوره دوست دیگرش هم یه مرد نابینا هست که بغل همون کافه، دکه روزنامه فروشی داره هرروز صبح بکر به این کافه میره، قهوه میخوره و سیگارش رو میکشه بعد میره سرکار. سریال حوادث اطراف این فرد رو نشون میده و نظریات “بکر” و غر زدنهاش و برخوردش با موضوعات مختلف رو بیان میکنه ...
در زمان های گذشته دنیا به چهار نیرو به نام های آب ، خاک ، آتش و باد تقسیم شده بود . در هر کدام از این سرزمین ها افرادی وجود داشته اند که می توانستد فقط نیروی مربوط به سرزمین خود را تحت اختیار و کنترل داشته باشند . این ۴ قلمرو به مدت هزار سال در صلح بودند تا اینکه پادشاه قلمرو آتش Sozin تصمیم گرفت تا برای به تصاحب گرفتن قدرت کل دنیا ، جنگی را به راه اندازد . در این میان تنها یک فرد است که می تواند جلوی او را بگیرد . که Avatar نامیده می شود . آواتار شخصی برگزیده است که می تواند هر چهار نیرو را تحت کنترل داشته باشد نام آواتاری که در این زمان ظهور کرده ، کودک ۱۲ ساله ای به نام آنگ است . اما آواتار آنگ هنوز برای کنترل کامل چهار قدرت آماده نشده است و مسیر طولانی را در پیش دارد ، در حالی که ...