شهر بریتانی برای دریافت کمک مالی دولتی، با پذیرش پناهندگان اوکراینی موافقت کرد، اما به جای اوکراینیها، مهاجران سوری وارد شهر شدند و این موضوع باعث بروز درگیریهایی شد.
سیمون، کارگر ۳۰ سالهای است که در یک مزرعهی ویران در حومهی فرانسه زندگی میکند. او وقت خود را صرف مراقبت از خواهرش استل میکند که در نتیجهی یک بازی کودکانه به شدت معلول شده است. سیمون از گناه و افسردگی رنج میبرد. اما او راه خروجی میبیند و به نیروهای فرازمینی به عنوان وسیلهای برای آزاد کردن خود و خواهرش از زندان بدنشان اعتماد میکند...
داستان فیلم درباره جدایی زوجی به نامهای والری و آلن است که برای حضور در مراسم عروسی دخترشان در یونان، در حال سفر به آنجا هستند. اما در همین حین، آتشفشان ائیافیاتلاجوکول در ایسلند فعال شده و تمام پروازها لغو میشود. آنها برای رسیدن به مقصد، باید با همکاری و همراهی یکدیگر، راهحلهای خلاقانهای برای رسیدن به مقصد پیدا کنند...
هکتور که در 14 ژوئیه با تروکت در موزه لوور ملاقات کرد، از آن زمان تنها یک نگرانی دارد: اغوا کردن این دختر. بهترین راه برای این کار بردن او به دریا است...
فیلم در مورد یک زوج بنامهای «ماریون» و «مینگوس» هست که هرکدامشان از رابطه قبلی یک فرزند بهمراه دارند. آنها به خوبی و خوشی در نیو یورک زندگی می کنند، تا اینکه خانواده ماریون تصمیم میگیرند از فرانسه به دیدن آن ها بیایند…
«جک» و «ماریون» تصمیم گرفته اند با سفر به پاریس از نو به رابطه شان استحکام بخشند، در حالی که پاریس شهر پدر و مادر ماریون و همینطور دوست پسرهای سابق او است...
نه سال پيش، بين «جسي» و «سلين» يک رابطه عاطفي شکل گرفت و پس از آن قرار گذاشتند که شش ماه بعد يکديگر را ملاقات کنند، ملاقاتي که البته هرگز اتفاق نيفتاد. اکنون جسي به خاطر کتاب جديدش در اروپا به سر مي برد، کتابي که در آن خاطراتش با سلين را بازگو کرده است و هنگامي که در يک کتاب فروشي کوچک در شهر پاريس حضور دارد بار ديگر با سلين رو به رو مي شود و براي هر دو آنها احساسات گذشته دوباره تداعي مي شود. البته جسي يک ساعت بيشتر فرصت ندارد چراکه بايد به فرودگاه برود ولي از تمام اين فرصت براي بودن در کنار سلين و صحبت کردن با او استفاده مي کند...
«گره گو آر پونسه لودون» (برلینگ)، آب شناس جوان، منطقه ی روستایی اش «لادومب» را ترک می کند تا پروژه ی پیشنهادی خود در زمینه ی خشک کردن باتلاق های منطقه را تقدیم حضور مقامات درباری کند. اما متقاضی ورود به دربار، در فرایندی که طی می کند باید مواظب باشد چهره ی مسخره ای از خود عرضه نکند – چرا که همین مقوله می تواند به زندگی حرفه ای متقاضی پایان دهد و حتی گاه، به بهای از دست دادن زندگی اش تمام شود…
“آنتونی” دوازده ساله عمیقا عاشق یک آرایشگر خوشگذرن است،تجربه ای که هیچگاه فراموش نمی کند.بعدها در زندگی اش او تلاش می کند این احساس را به همراه “ماتیلد” زنی که ازدواج کرده به دست بیاورد …
بازرس استنیلند طبق عادت، تلاش میکند خود را در موقعیت مقتول، که این بار یک پیانیست ناموفق است، قرار دهد. در این هنگام، باربارا، معشوقه قربانی، وارد آپارتمان میشود. بازرس با خود میاندیشد: «این زن، بدجنسی از سر و رویش میبارد». باربارا که از حضور بازرس غافلگیر شده، بلافاصله خود را مرتکب قتل معرفی میکند. با این حال، بازرس قانع نمیشود زیرا شواهد کاملاً با اعتراف او مطابقت ندارد.
یک قاتل سریالی با تمایش شبانه با زنان جوان و توهین به آنها پاریش را در وحشت فرو برده. او که خود را "ماینوس" می نامد می خواهد دنیا را از دست زنان نجات دهد. کمیسر "لتلیر" مسئول این پرونده سخت می شود و...