"تاکزو" زندگی اش به عنوان مبارزی سرگردان را رها می کند."ساساکی کوجیرو" سامورایی باهوش و با استعداد او را به مبارزه دعوت می کند.اما پیش از مبارزه او باید با گروهی از راهزنان مبارزه کرده و با احساسش نسبت به دو زن کنار بیاید...
خفاشی عظیم الجثه از کوه آتشفشان بیرون آمده. ترسی عظیم بر جامعه ژاپن سایه افکنده، فقط گودزیلای قدرتمند توان مقابله با او را دارد، صبر کنید نه اینطور نیست. این فقط کار گامرا ست. خفاشی عظیم الجثه از کوه آتشفشان بیرون آمده. ترسی عظیم بر جامعه ژاپن سایه افکنده، فقط گودزیلای قدرتمند توان مقابله با او را دارد، صبر کنید نه اینطور نیست. این فقط کار گامرا ست...
این فیلم، هفتمین قسمت از سری فیلمهای "بانگایچی" است که بر اساس داستان ایتو هاجیمه ساخته شده و توسط کامبا فومیو، ماتسودا هیروئو و ایشی تروئو (کارگردان "کامبا ۱۰۱") ساخته شده است. فیلمبردار آن نیز کیایچی اینادا (کارگردان "آباشیری بانگایچی") میباشد.
"شیبا" سامورائی سرگردان،با گروهی از دهقانانی که به امید کم کردن مالیات دختر ارباب دیکتاتور خود را ربوده اند برخود می کند."شیبا" به آنها پیوسته و دو سامورائی خائن از گارد حاکم به نامهای "ساکورا" و "کیکیو" به او می پیوندند.آن سه قانونشکن خود را در میان مبارزه ای بر سر مرگ و زندگی می بینند...
« سردار واشیزو » ( میفونه ) و دوستش ، « سردار میکى » ( چیاکى ) ، پس از پیروزى در جنگ ، در جنگل گم مى شوند و جادوگرى را مى بینند که پیشگویى مى کند « واشیزو » به حکومت خواهد رسید ، اما ورثه ى « میکى » جانشینش مى شوند . خیلى زود « واشیزو » ابتدا پادشاه و بعد « میکى » را مى کشد …
پس از شکست نیروهای روسیه به دست ژاپنی ها،"کاجی" سربازی ژاپنی باقیمانده افرادش را از میان منچوری رهبری می کند. او که می خواهد نزد همسر عزیز و زندگی گذشته اش بازگردد، با وضعیتی سخت روبرو می شود. او به همراه افرادش وارد خطوط دشمن می شود و...
افسانه تولد شینتوئیسم. در ژاپن قرن چهارم ، اووسو پسر امپراتور کیکوه انتظار دارد که جانشین پدرش شود ، اما اوتومو ، جانشین امپراطور ، برادر ناتنی اوسو واکا را ترجیح می دهد ، و توطئه می کند که اووسو دی را داشته باشد...
در محله های فقیر نشین ژاپن ساکنان مختلفی زندگی خود را گذرانده و رویای داشتن زندگی بهتری را دارند.در میان آنها مردی است که به زن جوانی علاقه مند است اما با مخالفت خانواده او روبرو می شود...
ژاپن قرن شانزدهم . "گنجورو"و "توبئى" كوزهگران روستايى در رؤياى ثروت و آسايش عازم بازار شهر بزرگ مى شوند . "گنجورو" مفتون « بانو واكاسا » ( كيو ) ى ثروتمند مى شود و زنش ، "مياگى" را از ياد مى برد ، در حالى كه « واكاسا » شبحى بيش نيست...