"بلا" پیشخدمت یک کافه در منهتن است. او در آستانه 35 سالگی قرار داشته و در روابط بی هدف گرفتار شده است. مادر او قراری برای دیدار با "برونو"، رمانویسی تنها آماده می کند و...
هری، پسر ۱۸ سالهای که با مادرش کیت، زنی بیش از حد حامی زندگی میکند، یک سبعیت پنهان دارد. این خشونت باعث میشود تا گانگسترهای یهودی او را به عنوان آدمکش اجیر کنند...
"والری سولانز" که در دهه 60 بیانه ای تند درباره تنفر از مردان صادر کرد بود .فیلمنامه ای نوشته و می خواست که "اندی وارهول" آنرا تهیه کنندگی کند اما پس از بی توجهی های "وارهول"،به او شلیک می کند و...
جک در میان یک سرقت بزرگ قرار دارد که باعث مجروح شدن او و کشته شدن همدستانش می شود. جک موفق می شود 500000 دلار از سرقت را قبل از رسیدن به بستر مرگ پنهان کند...
«کلرنس وورلي» (اسليتر)، فروشنده ي خير اما بي قابليت با دختر مليحي به نام «آلاباما» (آرکت) آشنا و دل باخته اش مي شود. حتي وقتي «کلرنس» مي فهمد که «آلاباما» در واقع از رئيسش پول گرفته تا با او رابطه برقرار کند، باز هم از عشق و علاقه اش به او کاسته نمي شود. «آلاباما» واقعا مايل است با «کلرنس» بماند ولي مطمئن است که رئيسش، «درکسل» (اولدمن) از اين ماجرا زياد خوشحال نخواهد شد...
وایومینگ، سال 1880٫ گاوچران مستی، خیابان گردی را زخمی می کند. «داگت» (هاکمن)، کلانتر مستبد شهر، گاوچران و دوستش را بدون مجازات رها می کند. زن و چند تن از همکارانش هزار دلار جمع می کنند تا به عنوان جایزه به کسانی بدهند که بتوانند آن دو را مجازات کنند. «اسکوفیلد کید» جوان (وولوت) نیز سراغ «ویلیام مانی» (ایست وود)، خلافکار سابق می رود تا بتواند با کمک هم جایزه را به دست بیاورند …
"اما" زنی مطلقه است که به همراه پسر جوانش به شهری کوچک نقل مکان کرده و در تلاش است تا در آنجا یک پرورشگاه اسب راه بیندازد. "مورفی" هم عطار آن شهر است و با "اما" آشنا می شود ...
"ایوان بیبیچ" که به تازگی از اردوگاه زندانیان ژاپن جان سالم به در برده و به خانه بازگشته دچار کابوسهای شبانه می شود.تمام مدت او به عشق دوران کودکی اش "ماریا بوسیچ" وفادار بوده است و....
کلانتر "جیمز آوریل" اقدام به محافظت از کشاورزان مهاجر در مقابل گله داران ثروتمند کرده و با هفتیرکشی اجیر شده بر سر "الا واتسون" زنی که هر دو دوست دارند مبارزه می کند...
داستان پزشکی که سعی دارد جان پسرش را از طریق عمل پیچیده پیوند قلب نجات دهد. عملی که اهدا آن یک گوریل است. سرانجام پسر او به یک حیوان وحشی ترکیبی تبدیل می شود...
«روبرتا گلس» (آرکت)، زن بیست و هشت ساله ای است که با شوهر بی تفاوتش، «گری» (بلوم)، زندگی کسالت باری دارد. او از طریق آگهی های دوست یابی روزنامه ها، می کوشد راه خلاصی برای خود پیدا کند و جذب یک سری آگهی می شود که نویسنده شان در پی دختری به نام «سوزان» (مادونا) است...