یک مامور سازمان اطلاعات روسیه به آفریقا فرستاده می شود تا یک انقلابی ضد کمونیست را به قتل برساند.اما با مشاهده کشتار بی رحمانه مردم محلی به دست نیروهای روسیه و متحدشان کوبا،او تغییر موضع داده و به شورشیان کمک می کند...
خانواده هندرسون که در حال برگشتن از تعطیلات هستند، در جاده با جانوری تصادف می کنند که به نظر یک «پا گنده» است. آن ها تصمیم می گیرند او را با خودشان به خانه ببرند...
توپ عظیمی از موجودات خزدار از فضا به زمین آمده و به دنبال آنها گروهی از جایزه بگیران بین کهکشانی وارد شهر کوچکی میشوند. تنها مردم شهر هستند که در مقابل آنها ایستادگی میکنند…
یک مرد ثروتمند ولی حسود ماموری را استخدام می کند تا همسرش را که به او خیانت کرده و مردی که با همسرش در این خیانت شریک بوده را بکشد ولی همه چیز به این سادگی نیست و …
«سرهنگ جيمز برادرک» (ناريس) و تعدادي ديگر از آمريکايي هاي زنداني پس از هفت سال اسارت در اردوگاه ويتنام، مي گريزند و به آمريکا باز مي گردند. خيلي زود «براداک» همراه با اعضاي يک کميته ي جست و جو به ويتنام مي رود تا بقيه ي آمريکايي هاي «گم شده در عمليات» را از جنگ ويتنامي ها برهاند.
تنها یک هفته قبل از فارغ التحصیلی،رویاپرداز جوان تصمیم میگیرد که بورس تحصیلی نامطمئن اش را نادیده بگیرد، به پدر پدرش احترام بگذارد و حرفه ای را در اقیانوس شناسی دنبال کند. اما، هر شخصی ...
“چارلی” و پسر عموی دردسر سازش “پائولی” تصمیم می گیرند صد و پنجاه هزار دلار برای بدست آوردن اسبی که او اطلاعات مهمی در مورد آن بدست آورده سرقت کنند. اما پس از سرقت آنها با مافیا و پلیسهای فاسد شهر به مشکل می خورند و…
لس آنجلس، سال 2019. "ریک دکارد" (فورد)، از اعضای سابق یک واحد ویژه ی پلیس (معروف به تیغ روها) که تخصص در از بین بردن روبات های شبه انسان را دارد. با اصرار و اجبار "سروان برایانت" (والش) می پذیرد تا گروهی از روبات ها را بیابد و از بین ببرد. این گروه متشکل از شش روبات است که با ظاهر انسانی، با یک سفینه ی فضایی به زمین آمده اند و …
مونتری، کالیفرنیا دهه 1940. منطقه ای از شهر که کنسروسازیهای زیادی در آن قرار دارند، شاهد رفت و آمد مردم زیادی است. شاید تنها شهروند شریف شهر، "داک"، زیست شناس نیروی دریایی که درآمد خود را با جمع آوری و فروش نمونه های دریایی بدست می آورد، باشد. اما او به دنبال پیدا کردن جایگاه خود در زندگی است و...
اوايل قرن بيستم «جان ريد» (بيتي)، روزنامه نگاري راديکال، رابطه اي پرفراز و نشيب با نويسنده اي به نام «لوييز برايانت» (کيتن) دارد.«ريد»، هم چنين با گروهي از شخصيت هاي سرشناس معاصر خود برخوردها و رفت و آمدهايي داشته است...
آزمایشگاه جنایی بری آلن، دانشمند پزشکی قانونی پلیس مرکزی شهر، مورد اصابت صاعقه قرار گرفت. بدن الکتریسیته آلن به داخل پرتاب می شود و کابینه ای از مواد شیمیایی را در هم می شکند، مواد شیمیایی که هم برق می گیرند و هم در تماس فیزیکی با بدن او مجبور به تعامل با یکدیگر و فیزیولوژی او می شوند. او به زودی متوجه می شود که این تصادف متابولیسم بدنش را تغییر داده و در نتیجه توانایی حرکت با سرعت فوق انسانی را به دست آورده است. بری آلن تبدیل به فلش شده است.