"برانکو بیلی مک کوی" مالک مغرور یک گروه نمایش سیار است. اما کار بخوبی پیش نرفته و طی شش ماه گذشته او به کارکنان خود حقوقی نپرداخته است. در یک پمپ بنزین، او "آنتونیت" زنی از یک خانواده ثروتمند که در شب عروسی اش توسط همسر خود رها شده را با خود همراه می کند. "بیلی" از ظاهر او خوشش آمده و او را به عنوان دستیار خود استخدام می کند و...
"فیلو بدو" یک راننده کامیون و مشت زنی فوق العاده است.او به همراه دو دوستش "اورویل" که جایزه های مسابقه را برای او بالا می برد و "کلاید" اورانگوتانی که در یک شرط بندی برنده شده است او به دره "سن فرناندو" وارد می شود و...
«تیا» (ریچارد دز) و «تونی مالون» (آیزنمان) بچههای یتیمی هستند که اصل و نسب ناشناختهای دارند. توانائیهای ماوراء طبیعی آن دو از جمله پیشگوئی و تلهپاتی، توجه میلیونری بهنام «بولت» (میلاند) را جلب میکند و او تصمیم میگیرد از بچهها سوء استفاده کند. بهزودی نیز موفق میشود با اسناد جعلی آنان را نزد خودش بیاورد. اما بچهها میگریزند و سرانجام با کمک «جیسن اودی» (آلبرت) در مییابند که آخرین بازماندههای یک سفینه فضائی هستند که در دریا سقوط کرده است...
یک غریبه هفت تیر کش ( ایستوود ) به شهر کوچکی به نام لاگو می آید و استخدام شده است تا مردم شهر را بر علیه 3 تبهکاری که در راه رسیدن به شهر هستند متحد کند...
آپاناتچی، دختر شهرکنشین، معدن طلای مخفی پدرش را دریافت میکند، اما جستجوگران حریص همسایه برای به دست آوردن طلا به قتل و آدمربایی متوسل میشوند و دختر و برادرش را مجبور میکنند تا از وینیتو حمایت کنند...
رئیس آپاچی وینتو و پیشاهنگ اولد سورهند برای کمک به قطار مهاجرانی که توسط دسیسههای یک کلاهبردار بیوجدان به نام شاهزاده نفتی تهدید میشوند، همکاری میکنند...