"جیتر لستر" بی دست و پا و خانواده اش در مردابی روستایی، جائی که اجدادش روزگاری کشاورزان ثروتمندی بودند زندگی می کند.اما وقتی بانک تصمیم می گیرد زمین آنها را تصاحب کند، زندگیشان به خطر می افتد و...
یک ایستگاه رادیویی در نیویورک سیتی تصمیم می گیرد پایگاه جدیدی برای خود ایجاد کند اما به طور سهوی بخشی از این پایگاه را در قسمتی از زمین خانواده ای در روستاهای آرکانزاس می سازد. آن ها تصمیم می گیرند چند تن از ماموران خود را به آرکانزاس فرستاده تا زمین را از این خانواده خریداری کنند اما ماجرا آن طور که برنامه ریزی شده بود پیش نمی رود....
"ونس شاو" راهزنی را رها کرده و به شرکت تلگراف ملحق می شود. برادر او "جک" گروهی قانون شکن که تلاش می کنند از اتصال یک خط تلگراف توسط شرکت جلوگیری کنند را رهبری می کند و...
ایالت میزورى ، نیمه ى دوم قرن نوزدهم . « جسى » ( پاور ) و « فرانک » ( فاندا ) در مزرعه اى همراه با مادرشان زندگى آرامى دارند. با ورود راه آهن و خرید زمینها و مزارع توسط دست اندرکاران احداث خط آهن ، مادر خانواده ( دارول ) به دلیل مخالفت با فروش مزرعه به قتل مىرسد و « جسى » و « فرانک » پس از گرفتن انتقام خون مادرشان ، به چپاول قطارها روى مىآورند و خیلى زود با افراد دیگرى دستهاى یاغى را تشکیل مىدهند.
سال 1915. گروهى دانشآموز در يكى از شهرهاى آلمان بر اثر تبليغات معلمشان داوطلب پيوستن به ارتش مىشوند. شخصيت اصلى ميان آنان پسرى حساس و زيرك به نام « پاول » ( ارز ) است، كه تمام همكلاسىهايش يكى پس از ديگرى در جبهه از بين مىروند.
تهیهکنندهای تصمیم میگیرد تا تئاتری را که پنج سال پیش با کشته شدن یکی از بازیگران در حین اجرا بسته شده بود، با اجرای نمایشنامهای با باقیمانده بازیگران اصلی بازگشایی کند.
فتی مخفیانه سوار قطار میشود اما لو میرود و وسط هیچکجا پیادهاش میکنند. او در بیابان داغ سرگردان میشود تا اینکه به هوش میرود. زنی بسیار چاق هندی او را پیدا کرده...