“لم” به شیکاگو می رود تا گندمی که خانواده اش در مزرعه شان کاشته اند را بفروش برساند.او با پیشخدمتی به نام “کیتی” آشنا می شود.آنها عاشق هم شده و ازدواج می کنند.”کیتی” توسط مادر “لم” و خواهرش پذیرفته می شود اما پدرش او را رد می کند زیرا معتقد است او به خاطر پول با “لم” ازدواج کرده است…
لاکسی یک منجی کشتی اهل فلوریدا است که عاشق کاپیتان یکی از کشتی هایی شده است که در ساحل کی وست خراب شده بود. رابطه ی عشقی آن ها بعد از ورود فرد دیگری به این رابطه، پیچیده شده و در نهایت به اتفاقی غم انگیز ختم می گردد...
دو معدنچی به نامهای "روی گلنیستر" و "دکستری" که توسط مالک یک سالن حمایت مالی می شوند،برای محافظت از طلاهای خود در مقابل "الکساندر مک نامارا" کمیسری فاسد مبارزه می کنند...
“سالیوان” کارگردان ساده لوحی است که تصمیم می گیرد فیلمی درباره مشکلات انسان های فقیر بسازد. به همین دلیل او در لباس یک دوره گرد به راه می افتد تا درس های درباره زندگی بگیرد که باعث بیداری او می شود …
جیمی مالک یک فروشگاه موسیقی ناموفق،برای کار نزد عموی خود که مالک یک کارخانه محصولات غذایی است می رود.در بین راه او با یک خانواده ایرلند آشنا شده و متوجه می شود آنها بدترین دشمنان عمویش هستند و ...
وقتی "باب ستون" از تگزاس به کانزاس مهاجرت می کند،نکات خوبی در آنجا بخصوص "مری مک کلود" دختر بانکدار محلی را پیدا می کند.وقتی او فرصتی برای انتخاب شدن به عنوان کلانتر را بدست می آورد،رقیب معلم قابل احترام "ویلیام کانترل" می شود و...
وقتی کلانتر شهر درباره تقلب در بازی پوکر سوالات زیادی می پرسد، "کنت" او را به قتل می رساند. شهردار که با او همکاری می کند، "واشینگتن دیمسدل" را به عنوان کلانتر جدید منصوب می کنند تا بتوانند به راحتی او را کنترل کنند. اما شهردار نمی داند او معاون "تام دستری" کلانتری مشهور بوده است و...
مردانی که غول میمونها کینگ کونگ را اسیر کرده اند، به جزیره اش باز می گردند و میمونی با همان عظمت اما خلق و خوی بهتر پیدا می کنند که در واقع پسر کینگ کونگ است...
یک کارگر فقیر کارخانه که توسط یک عموی ثروتمند استخدام شده بود، عاشق یک وارث زیبا می شود، اما خوشبختی و آینده امیدوارکننده او توسط یک رابطه قبلی با یک همکار که او را باردار کرده بود، به خطر می افتد...
جنایتکاری معروف به "تاندربولت" زندانی است و در شرف اعدام می باشد. در سلول مجاور، باب موران قرار دارد. مردی بی گناه که عاشق دختر تاندربولت است. تاندربولت امیدوار است که جلوی اعدام را در طولانی مدت بگیرد و...