داستان این کارتن در سال ۲۰۲۷ روایت می شود . یکسال پس از پایان جنگ جهانی چهارم در شهر نیویورک بمب هسته ای یافت شده که از بقایای جنگ میباشد . آرماکی شخصیت اصلی داستان مامور بررسی این موضوع میشود و تلاش دارد تا این بمب را پیدا کند و افرادی که با این جریان در تماسند را دستگیر کند اما ….
داستان برمیگرده به آینده جایی تو سال های 2028 تو یه شب زمستونی نشانه هایی از بازسازی پس از جنگ به چشم میخورد. از طرفی تنش تو New Port City بالاگرفته و مردم به خاطر سود کارتل های خارجی دست به تظاهرات زدند.کار به شلیک گلوله توسط پلیس ضد شورش رسید و همه ی اینها زیر سر یه cyberbrain تروریست به اسم "Fire Starter" بود. حالا واحد تهاجمی مستقل به رهبری Makoto Kusanagi وارد عمل میشه تا با سرکوب ghosts و aims عدالت را به شیوه ی خودش اجرا کنه اما زیر این همه ماجرا "tin girl" امما و "scarecrow man" بوریندا جونیور حضور داشتند.در حال حاضر رهبر واحد تهاجمی به عنوان یه Kusanagi به این حوادث میپردازه تا پی به دلیل نزدیکی اون دو ghosts برسه.
در آیندهی نزدیک یک مامور سایبورگ (اسکارلت جوهانسون) به دنبال ردیابی و دستگیری تعدادی از خطرناک ترین مجرمان جهان است. اما زمانی که تروریسم پیشرفته تر می شود و هکرها این قابلیت را پیدا می کنند که به مغز افراد نفوذ کنند، کار برای او پیچیده تر می شود...
داستان این فیلم درباره ی اثرات وحشتناک تنهایی , ترس از تنهایی که دلیل آن هم از دست دادن عشق یا شکست عشقی است می باشد. هنگامی که غرور بر عشق غلبه می کند , برای فرد فرقی نمی کند که در چه مقامی است یا چه زندگی دارد...
استاد تاریخ، «جان الدمن» بطور غیر منتظره ای از کارش در دانشگاه استعفا می دهد و قصد رفتن از شهر را دارد. همکارانش به خانه او آیند و او را تحت فشار می گذارند تا دلیل این کارش را بفهمند. آن ها از شنیدن دلیل او شوکه می شوند: جان الدمن ادعا می کند که عمری جاویدان دارد و 14 هزار سال است که روی زمین زندگی می کند، به همین خاطر نمی تواند بیشتر از 10 سال در یک مکان بماند...
شهر کيهاني «گلوله هاي فضايي» با کمبود هوا براي تنفس روبه رو است و به همين دليل، «رئيس جمهور اسکروب يوگورت» (بروکس) به فرمانده ي سفينه ي فضايي اش «دارک هلمت» (مورانيس) مأموريت مي دهد تا با ربودن «شاهزاده خانم وسپا» (زونيگا) دختر پادشاه سياره ي «درويديا» اتمسفر سياره را به دست آورد...
داستان خانواده ای در سال ۱۹۵۰، در تگزاس آمریکا. فیلم ماجرای زندگی پسر بزرگ خانواده، «جک» (شان پن) را دنبال می کند، از دوران کودکی، تا زمانی که به مردی بالغ تبدیل شده و سعی دارد رابطه اش با پدرش (برد پیت) را بهبود بخشد. جک خودش را در دنیای مدرن گم کرده است و به دنبال جوابی برای سوالهایش در مورد حقیقت و معنای زندگی می گردد.
صبحي در ماه ژوئن. مردي (داگلاس) که در يکي از بزرگراه هاي لس آنجلس در ترافيک گير کرده، اتومبيلش را رها مي کند و به طرف شهر به راه مي افتد. او مي خواهد خودش را به خانه ي همسر سابقش (هرشي) که با دخترشان زندگي مي کند برساند. اما در طول راه مجبور مي شود تا بيشتر و بيشتر به خشونت متوسل بشود.
«دین کوروسو» (جانی دپ) دلال کتابهای کمیاب است و با تهیه این گونه کتابها برای کلکسیونرهای ثروتمند روزگار میگذراند. یک میلیونر نیویورکی به نام «بوریس بالکان» (لانگلا) از او می خواهد دو نسخه دیگر از کتاب «دروازه نهم به قلمرو پادشاهی سایه ها» را که یکی در پرتغال و دیگری در فرانسه است، بیابد. در افسانه ها آمده که این کتاب با همدستی شیطان نوشته شده و به همین دلیل نویسنده اش زنده زنده در آتش سوزانده شده است. قصد بوریس این است که با مقایسه کتابی که دارد با دونسخه دیگر، نسخه اصلی را تشخیص دهد اما...
در پی برخورد زیردریایی هسته ای مونتانا با یک شیء ناشناخته در قعر اقیانوس، گروهی از متخصصان از جمله «لینزی بریگمن» (مسترآنتونیو) و شوهرش، «باد» (هریس) که مدتی است رابطه شان به سردی گراییده، به تحقیق و کاوش درباره ی این پدیده می پردازند. «لینزی» فکر می کند یک نیروی هوشمند غیرزمینی در قعر دریا حضور دارد…
«ماکس کيدي» (دنيرو) چهارده سال پيش به خاطر آزار و اذيت دختري شانزده ساله به زندان افتاده است. او پس از آزادي، براي انتقام سراغ «سام بودن» (نولتي)، وکيل دادگستري، مي رود...
«کری وایت» (اسپیسک) دختری خجالتی و تودار که از نیروی ذهنی عجیبی برخوردار است پس از این که مورد اذیت و آزار و تحقیر هم کلاسی هایش قرار می گیرد، انتقام سختی از آنان می گیرد …
دانشمندى به نام « آندره » ( هديسن ) راهى براى انتقال ماده از جايى به جاى ديگر، از طريق تجزيهى آن به اتمهاى مجزا، توسط « دستگاه انتقال » مخصوصش اختراع مى كند. تا اين كه در جريان آزمايش، اتمهاى او با اتمهاى جسم مگسى كه به طور اتفاقى همراه او وارد دستگاه شده، درهم مى آميزد. « آندره » با ظاهرى نيمه مگس از دستگاه بيرون مى آيد...
نابرابری، بی عدالتی و درخواستهای دنیا ما برای خیلیها استرس و افسردگی به همراه دارد. در این میان برخی از آنها دست به کارهای عجیبی می زنند. فیلم داستان این انسانهاست. انسانهایی که در برابر رویایی با حقیقت آسیب پذیر بوده و ناگهان دست به کارهایی غیر قابل پیشبینی می زنند...
در سال ۱۸۸۸ در لندن، فقر و بدبختی باعث بوجود آمدن زندگیهای هولناکی در محله وايت چاپل شده است. در اين زمان فردی جنايتکار و بدنام به اسم «جک ريپر» در اين محله مشغول آدمکشی و از بين بردن زنان فاحشه است. يک بازرس اسکاتلنديارد به اسم «فرد آبرلين» (جانی دپ) با کمک همکارش «پيتر گادلی» در پی اين هستند که بفهمند اين قاتل زنجيره ای کيست و چرا اين زنان را بطور وحشيانه می کشد...
در آینده شهر به قسمت های مختلفی تقسیم می شود قسمت کارگران ، قسمت طراحان شهر و … فرمانروای شهر عاشق کسی می شود که در طبقه ی پیام رسانان قرار دارد و او باید برای رسید به او از مقام خود صرف نظر کند …
آکیرا (به ژاپنی: アキラ Akira) یک فیلم علمی تخیلی ژاپنی در سبک انیمه به نویسندگی و کارگردانی کاتسوهیرو اوتومو. این فیلم بر پایهٔ مانگایی به همین نام آکیرا، که آن را هم کاتسوهیرو اوتومو نوشته، ساخته شدهاست. قابل ذکر است که این مانگا در یانگ مگزین منتشر میشد. در ابتدای انیمیشن شاهد انفجار بمبی در شهر توکیو سال ۱۹۸۸ هستیم. این انفجار باعث نابودی کامل شهر و شروع جنگ جهانی سوم میشود. ۳۱ سال بعد شهر جدیدی به نام نئو ـ توکیو تاسیس میگردد. این شهر مشکلات اجتماعی عدیدهای مثل شورشهای دانشجوئی، بی ثباتی سیاسی واز همه بدتر گانگسترهای موتور سوار دارد. یکی از اعضای این باندهای گانگستری موتورسواری به نام تِتسو است. او یکروز پس از تصادف با یک نوجوان عجیب و غریب توسط نیروهای پلیس دستگیر میشود. در مرکز پلیس دانشمندان پی به نیروی تله پاتیک در تِتسو می شوند و تصمیم می گیرند از او به عنوان موش آزمایشگاهی برای یافتن منبع نیروی فوق العاده مخربی به نام آکیرا که باعث تخریب شهر توکیو اصلی نیز شده است استفاده کنند، اما…
مری پاپینز با چتری از ابرها پایین می آید تا نگه داری از “جین” و “مایکل” بچه های آقا و خانم “بنکس” را به عهده بگیرد. اما او یک پرستار بچه ی معمولی نیست…
کتی، تامی و روث سه کودک یتیم هستند که در مدرسه ی شبانه روزی با یکدیگر آشنا و رابطه دوستی بین آنها برقرا شده است. زمانی که آنها بالغ می شوند، با وجود عشق عمیقی که میان آنهاست، باید با حقیقت تلخی که از کودکی انتظارشان را می کشیده است، روبرو شوند...
«بری ایگان» (سندلر) مرد جوانی است که در ارتباط برقرار کردن با دیگران مشکل دارد و با وجود چند تایی خواهر، این ناشی گری در ارتباط با زنان پیرامونش بیش تر هم می شود. تا این که یک روز، یکی از خواهرانش او را با «لنا» (واتسن) آشنا می کند...
ژاپن ، قرن یازدهم . یک هیزمشکن ( شیمورا ) ، یک راهب و یک مرد عامى ، از باران به خرابه هاى دروازه ى راشومون پناه میبرند و راهب داستان محاکمه اى را که شاهد بوده با سه روایت تعریف میکند …
مخترعي حواس پرت به نام «وين سالينسکي» (مورانيس) به شدت مشغول کار روي اختراع مهمش، اشعه ي کوچک کننده است. در اثر يک اتفاق، ماشين کوچک کننده به کار مي افتد و فرزندانش و فرزندان خانواده ي دوستش «تامپسن»، کوچک مي شوند. «سالينسکي» ناخواسته بچه ها را با آشغال ها به حياط مي اندازد و بچه ها مي فهمند که براي رسيدن به خانه بايد چندين کيلومتر از ميان «جنگل» چمن حياط بگذرند.
انسانها از سیاره زمین رفتهاند. تنها میراثی که آنها بر روی سیاره گذاشته اند ماشینهای مکانیکی بزرگ و مخوف است که جان انسانها را به خطر می انداخت. در این بین ۹ گروه از عروسکهای پارچهای سر از لاک خود دربرمی آورند تا سیاره را از دست این ماشینها نجات دهند.
کری دختر نوجوانی هست که علی رغم میل مادرش که فردی به شدت مذهبی است، قصد دارد به جشن رقصی که تامی روس ترتیب داده برود. اما رفتن او به این مجلس و دوری از مادرش، باعث میشود تا وی به توانایی حرکت اجسام به وسیله ذهنش پی ببرد که…
داگویل شهر کوهستانی در ایلات متحده می باشد که جمعیت آن بسیار کم است و مردم شهر انسان های ساده اند که به کار خودشان مشغول هستند، تا اینکه در یک شب دختری به نام گریس که از دست تعدادی گانگستر در حال فرار است به این شهر پناه می برد. روز بعد ساکنان داگویل در یک نشست همگانی به ماندن گریس رای می دهند به این شرط که او بتواند در طی دو هفته همدردی آنها را جلب کند گریس به یکایک خانه های شهر می رود، در کار روزانه به اهالی کمک می کند، و در میابد که پشتیبانی اهالی دهکده از او، بهایی دارد که باید بپردازد...
در آینده ، در اثر استفاده از سلاحهای شیمیایی در بزرگترین جنگ جهانی تغییراتی در جهان بوجود می آید. انسانها زندگی تقریبا نزدیکی با گیاهان سمی و هیولاهای بزرگ دارند و میخواهند آنها را نابود کنند … یکی از پادشاهیها دهکده بادگیر صلحجویی است که شاهزاده ((Nausicaä)) و پدرش حکمرانی میکنند. دهکده به دلیل وزش باد مخالف مسموم نشد ولی دسیسه بزرگی از جانب حکمران همسایه برای شکستن صلح آغاز میشود. هیچکس نمیدونه ((Nausicaä)) نیروی پنهانی دارد که ممکنه جهان را تغییر دهد…
داستان قلعهای در آسمان از ماجراهای گالیور الهام گرفته و سومین کار هایائو میازاکی، انیمیشنساز ژاپنی است که در ژاپن و امریکا با استقبال خوبی روبرو شد. لاپوتا، قلعه فوق پیشرفتهای که صدها سال در آسمانها شناور است و توسط رباتها محافظت میشود، از سوی افراد ارتش و برخی سودجویان در جستجوی قدرت، مورد حمله قرار میگیرد...
این فیلم که براساس رمان جنجالی « رتیل » نوشته تیری ژونکوئه ساخته شده ، روایتگر داستان یک جراح زیبایی به نام رابرت لدگارد ( آنتونیو باندراس ) است که در یک ویلای مجلل زندگی می کند. خدمتکار او در این ویلا زنی به نام ماریلا ( ماریسا پاردس ) است و در طبقه بالای ویلا هم دختری به نام ورا ( آلنا آنایا ) حضور دارد که بدنش توسط یک پوسته احاطه شده!
اتوموبیل حامل «جانت» (ساراندون) و «براد» (باستویک) که تازه با یک دیگر نامزد شده اند، در جاده ای خراب می شود و آنان در هوایی توفانی برای کمک به خانه ی بزرگی مراجعه می کنند. خیلی زود روشن می شود که خانه در تصرف بیگانگان از سیاره ای دور به نام ترانسیلوانیاست…
مادر یک پسر جوان دبیرستانی که تفریحات و سرخوشی های خطرناکی را تجربه می کند، سعی دارد تا با نوشتن نامه به همسر سابقش با غم خود و احساسات و مسئولیتش در برابر کارهای فرزندش کنار بیاید و …
در سال ۱۹۸۲ گروه هوی متال افسانه و بریتانیایی “اسپینال تپ” از تور خود در آمریکا همراه با یکی از طرفداران خود به فیلم ساز بود بازگشت. او قصد داشت مستندی درباره آنها بسازد...