شش ماه از نابودی یک ویروس جنون آمیز از جزایر بریتانیایی می گذرد. ارتش ایالات متحده اعلام می کند که در مبارزه با سرایت بیماری پیروز شده است و بازسازی کشور می تواند آغاز شود. با بازگشت اولین دسته مهاجران، یک خانواده دوباره متحد می شود. اما یکی از آن ها بدون این که خود آگاه باشد، راز وحشتناکی را با خود حمل می کند. این ویروس هنوز از بین نرفته است برای او هیچ علائم خارجی وجود ندارد این بار خطرناک تر از همیشه است که…
شش ماه از نابودی یک ویروس جنون آمیز از جزایر بریتانیایی می گذرد. ارتش ایالات متحده اعلام می کند که در مبارزه با سرایت بیماری پیروز شده است و بازسازی کشور می تواند آغاز شود. با بازگشت اولین دسته مهاجران، یک خانواده دوباره متحد می شود… اما یکی از آن ها بدون این که خود آگاه باشد، راز وحشتناکی را با خود حمل می کند. این ویروس هنوز از بین نرفته است برای او هیچ علائم خارجی وجود ندارد و ….
گروهی از بازماندگان ویروس خشم در یک جزیره کوچک زندگی میکنند. وقتی یکی از اعضای گروه برای ماموریتی به خشکی اصلی میرود، او اسرار، شگفتیها و وحشتهایی را کشف میکند که نه تنها آلودهها بلکه سایر بازماندگان را نیز جهش داده است.
بروس وین که در تمام عمرش، شهر خود، گاتهام را غرق در فساد و خلاف دیده است، تصمیم میگیرد به قهرمانی تبدیل شود که گاتهام بیشتر از هر چیزی به آن نیاز دارد – بتمن…
بتمن به کمک سرگرد جیم گوردون و دادستان جدید هاروی دنت، شهر را از وجود آخرین خانوادههای تبهکاری پاک می کند. همکاری این سه نفر ظاهرا موثر واقع میشود، اما طولی نمی کشد که خود را در مقابل هرج و مرج های یک تبهکار نو پا بنام جوکر، عاجز می بینند...
هشت سال بعد از اینکه «بتمن» ( کریستین بیل ) تمام جنایت های «هاروی دنت» را گردن میگیرد، رهبر گروهی از تروریست ها بنام «بین» ( تام هاردی )، شهر گاتهام را ویران می کند و اینگونه است که شوالیه تاریکی برای محافظت از شهر باز می گردد...
یک نوجوان دبیرستانی خجالتی و ترسو بعد از اینکه توسط یک عنکبوت جهش یافته گزیده میشود، خصوصیاتی همانند عنکبوت ها در بدن خود مشاهده می کند. بعد از حادثه غم انگیزی که برای خانواده اش رخ می دهد، او تصمیم می گیرد از این توانایی های منحصر به فردش، همانند قهرمانها در مقابل انسان های شرور استفاده کند.
«پيتر پارکر» (مگواير) خود را از فعاليت هاي نجات بخش کنار کشيده و با زحمت درسش را در دانشگاه کلمبيا ادامه مي دهد و کما کان به عنوان عکاسي نيمه وقت براي روزنامه ي «ديلي با گل» کار مي کند. تا اين که ناچار مي شود براي مقابله با تهديدات دانشمند ديوانه اي به نام «دکتر اکتاويوس» (مولينا) وارد عمل شود...
«پيتر پارکر» (مگواير) هنوز براي روزنامه ي «ديلي باگل» کار مي کند و هنوز آماده است تا در هيئت «اسپايدر من» به کمک مردم بشتابد. تا اين که يک توده ي سياه رنگ ماوراي زميني خود را به بدن او مي چسباند و «پيتر» را متوجه نيمه ي تاريک وجودش مي کند. به اين ترتيب يک «اسپايدر من» خشن و بي رحم پا به عرصه مي گذارد...
نه سال پيش، بين «جسي» و «سلين» يک رابطه عاطفي شکل گرفت و پس از آن قرار گذاشتند که شش ماه بعد يکديگر را ملاقات کنند، ملاقاتي که البته هرگز اتفاق نيفتاد. اکنون جسي به خاطر کتاب جديدش در اروپا به سر مي برد، کتابي که در آن خاطراتش با سلين را بازگو کرده است و هنگامي که در يک کتاب فروشي کوچک در شهر پاريس حضور دارد بار ديگر با سلين رو به رو مي شود و براي هر دو آنها احساسات گذشته دوباره تداعي مي شود. البته جسي يک ساعت بيشتر فرصت ندارد چراکه بايد به فرودگاه برود ولي از تمام اين فرصت براي بودن در کنار سلين و صحبت کردن با او استفاده مي کند...
اندرسون که یک برنامه نویس است متوجه شده که چیزی در دنیا درست نیست, او مدتی است که به دنبال رد پایی از شخصی به نام مورفیوس می گردد تا بتواند با او دیدار کند و برای سوالاتی که در ذهنش دارد جوابی پیدا کند! روزی این تماس از طریق دختری به نام ترینیتی صورت می گیرید و باعث می شود تا زندگی آقای اندرسون به طوری کامل تغییر پیدا و از دنیای ماتریکس بیدار شده تا دنیای واقعی را که سال ها از او مخفی شده بود را ببیند و…
مستندی شامل پشت صحنه و نحوه ساخت فیلم بزرگ "ماتریکس 1999". همچنین مصاحبه ای کم یاب با برادران واچوفسکی که در مورد فیلم توضیحاتی ارائه می دهند، درون مستند گنجانده شده است.
صهیون، شهر انسانها در مقابل حملات بی امان ماشینها مقاومت می کند، در حالی که نئو در میدانی دیگر، برای خاتمه دادن به این نبرد، با مامور اسمیت سرکش می جنگد.
نئو و رهبران شورش تخمین میزنند که حدود ۷۲ ساعت تا حمله ۲۵۰ هزار ماشین به صهیون، وقت دارند. در همین زمان نئو باید تصمیم بگیرد که چگونه ترینیتی را از سرنوشت تاریکی که در رویا برایش دیده، نجات دهد.
«پو» پاندایی چاق و عاشق کونگ فو است. پدرش یک آشپز است و طبق رسم های قدیمی پسر باید همان شغل پدر را ادامه دهد ولی پو هیچ تمایلی به دنبال کردن شغل پدرش ندارد. استاد «اوگوای» دوست قدیمی استاد چیفو است. استاد اوگوای خواب می بیند که «تای لونگ» (شاگرد سابق استاد چیفو که ببری بسیار قوی و شیطانی و در زندان به سر می برد) از زندان بازگشته و هیچ کس قدرت مقابله با او را ندارد جز جنگجوی اژدها. اتفاقا خواب او درست تعبیر شد و تای لونگ توانست از بزرگترین زندان چین فرار کند. روزی که قرار است مسابقه بین پنج شاگرد استاد «چیفو» برگزار شود تا جنگجوی اژدها مشخص شود، پو کاملا اتفاقی وارد محل مسابقه می شود و استاد اوگوای او را به عنوان حریف اژدها معرفی می کند. پو که حتی نمی تواند از شدت چاقی نوک پای خود را نگاه کند باید تای لونگ ببر خبیث را شکست دهد.
پاندای کونگ فو کار که در قسمت قبل بعد از سپری کردن تمرین های سخت و طاقت فرسا بالاخره توانست خودش را به عنوان جنگجوی اژدها اثبات کند، در این قسمت تصمیم گرفته تا به دنبال ریشه خود بگردد تا متوجه گذشته خود شود. در گیر و دار جستجوهای «پو» برای یافتن والدین واقعی اش، یک طاووس خونسرد و البته بی رحم به نام ارباب «شین» هوس کرده تا کل جهان را به تصرف خود درآورد و بساط کونگ فو را به صورت کامل از زمین ریشه کن کند...
پنج نفر از دانشجویان کالجی در آمریکا با هم قرار گذاشته اند تا آخر هفته ی خود را در کلبه ای متروکه در جنگل بگذرانند. در کلبه کتابی موسوم به کتاب مرده و یک ضبط صوت را می یابند که متعلق به یک پروفسور بوده است و به زبان بابلی و سومری نوشته شده است. یکی از آن ها ضبط صوت را روشن می کند. آن ها صدای پروفسور را می شنوند که در حال ترجمه ی کتاب است. این کار آن ها باعث رهایی نیروی پلیدی در جنگل می شود...
داستان درباره پنج دوست میباشد که به کلبه ای جنگلی میروند ، در آنجا کتاب مردگان را پیدا میکنند ، آنها ناخواسته تمامی شیاطین اطراف را احضار میکنند و حالا باید برای بقای خود بجنگند...
زمانی که آزمایشاتی جهت بدست آوردن درمانی برای آلزایمر بر روی میمون ها انجام میشود، یک میمون که از لحاظ ژنتیکی جهش یافته است، هوش بالایش را به کار می گیرد تا بقیه هم نوعانش را برای رسیدن به آزادی رهبری کند.
ملت درحال رشد میمون های تکامل یافته ژنتیکی به رهبری “سزار” توسط دسته ای از انسان ها که در دهه ی گذشته از انتشار ویروسی کشنده نجات یافته اند تهدید می شود؛ هر دوی این گونه ها برای مدتی در صلحی کوتاه به سر می بردند اما جنگی راه خواهد افتاد که در اخر مشخص می کند کدام گونه برای همیشه در زمین زندگی خواهد کرد…
در جنگ برای سیاره میمونها، سزار و ارتش میمونها وارد یک درگیری تحمیلی و مرگبار با ارتش انسانها به رهبری کولونلی بیرحم میشوند. به دنبال تلفات غیر قابل تصور ارتش میمونها، سزار در کشاکشی نزدیک با غریزه تاریک خود، جهت گرفتن انتقام گونه میمونها آماده میشود. قضای روزگار در نهایت سزار و کولونل را در نبردی حماسی برای آینده هر یک از گونهها و تعیین سرنوشت این سیاره رو در روی یکدیگر قرار خواهد داد...
«جيمز ادواردز» (اسميت)، پليس نيويورکي، سر و شکلي ورزشکارانه و رفتاري بي توجه و سبک سرانه نسبت به اجراي قانون دارد. يک شب، پس از تعقيب بزه کار مرموزي که يک موجود ماوراي زميني از آب در مي آيد، «کی» (جونز)، يکي از مأموران کهنه کار سازماني دولتي که سال هاست مخفيانه رفت و آمد موجودات فضايي را زير نظر دارد، او را به هم کاري دعوت مي کند...
مهمانان سرکش سيارات ديگر باز دردسرساز شده اند و «مأمور جني» (اسميت) به کمک همکار سابقش، «مأمور کي» (جونز) نياز دارد. اما مأمور «کي» خاطره اش پاک شده است...
بیگانه ای فضایی در سال ۱۹۶۹ موفق می شود تا «مامور کی» را به قتل برساند و کره زمین را در وضعیت خطرناکی قرار دهد. «مامور جی» که حالا یک کهنه کار در سازمان به حساب می آید، مامور می شود تا در زمان سفر کند و به سال ۱۹۶۹ بازگردد تا مانع از کشته شدن او در موعد مقرر گردد و به این ترتیب نسل بشر را نجات دهد...
«رايو» (شين)، مردي جوان که کر و لال به دنيا آمده، براي تهيه ي پول عمل جراحي خواهرش، بايد سخت در کارخانه کار کند. خواهرش (ليم) هر چه زودتر به يک کليه - نياز دارد و «رايو» رفته رفته نوميد مي شود چون تا به اين جا هيچ اهدا کننده اي پا پيش نگذاشته است. «رايو» براي نجات جان خواهرش حاضر به انجام هر کاري است...
«اوه دا-سو» بعد از ربوده شدن توسط شخصی ناشناس و کشیدن حبس به مدت ۱۵ سال، اکنون آزاد شده است و در حالی که با یک تلفن همراه، پول نقد و لباس های گران قیمت مجهز شده، تنها ۵ روز فرصت دارد کسی که او را اسیر کرده بود را بیابد...
داستان فیلم مربوط به دکتر روانشناسی است که با استفاده از علم روانشناسی میتواند محیط اطراف خود و انسانهای آن را تحت تأثیر قرار دهد و خیلی راحت بر آنها مسلط شود. کم تر کسی میتوانست جلوی او طاقت بیاورد وی علی رغم کارهایش فردی آزادی خواه بود و میخواست مانند بقیه انسانها زندگی کند ولی پلیس مسئله را بسیار خطرناک دانسته بود و سعی میکرد وی را در زندانهای امنیتی نگهداری کند . وی به خون خواری نیز معروف شده و در مواردی به کندن پوست صورت، جویدن گردن و رگهای قربانی نیز دست میزد...
این داستان ادامه فیلم " سکوت بره ها " می باشد و در فلورانس ایتالیا پس از گذشتن یک دهه از حوادث سکوت بره ها آغاز می شود . هانیبال که یک بیمار روانی است توسط کلاریس استارلینگ که مامور FBI است در یک زندان با امنیت بسیار بالا ، ملاقات می شود . سپس او از زندان می گریزد و به امریکا باز می گردد و می کوشد تا با استارلینگ تماس بگیرد و نقشه انتقام جویی از یکی از قربانیان قدیمی اش را اجرا کند...
مأمور بازنشسته ی FBI، «ویل گراهام» (نورتن) فرا خوانده می شود تا قاتل بی رحمی معروف به «توث فیری» را پیدا کند. «توث فیری» به طور هم زمان تمامی اعضای خانواده ها را می کشد و چشم های قربانیانش را با تکه های شکسته ی آینه می پوشاند. اما «گراهام» برای انجام این مأموریت نیاز به کمک قاتل زنجیره ای سرشناس، دکتر «هانیبال لکتر» (هاپکینز) دارد…
«ناخدا باربوسا» (راش) کشتي «ناخدا جک اسپارو» (دپ) به نام «مرواريد سياه» را در اختيار مي گيرد و بعدا به شهر پورت رويال حمله مي برد و «اليزابت سوان» (نايتلي) دختر فرماندار (پرايس) را مي ربايد. «ويل ترنر» (بلوم) دوست دوران کودکي «اليزابت» با «جک» متحد مي شود تا «اليزابت» را نجات دهند و «مرواريد سياه» را دوباره به چنگ آورند. اما نفريني باعث شده «باربوسا» و خدمه اش براي هميشه در پرتو هر نور مهتابي به اسکلت هايي زنده تغيير شکل يابند...
ویل ترنر و الیزابت سوان که قصد دارند بزودی با هم ازدواج کنند بجرم کمک به کاپیتان جک اسپارو برای فرار از دست قانون بازداشت می شوند. لرد کاتر که دستور این بازداشت را داده به ویل و الیزابت می گوید اگر آنها به او کمک کنند تا جک را پیدا کرده و قطب نمای جادویی اش را از او بگیرد، آنها را مجازات نخواهد کرد...
كاپيتان باربوسا و اليزابت سوآن و ويل ترنر براي نجات جك اسپارو و مرواريد سياه به سنگاپور مي روند اين در حالي است كه آنها براي نجات كاپيتان جك اسپارو بايد يك دزد دريايي چيني را پيدا كرده و نقشه دريايي كه محل كاپيتان جك را نشان مي دهد را از او بدزدند، در ادامه داستان مجمعي به نام برادران وارد داستان مي شوند كه باعث پيروزي دزدان دريايي كارائيب در مقابل كمپاني هند شرقي مي شوند و ....
يک مامور امنيتی به اسم ديويد دان زمانيکه با قطار در حال بازگشت از محل کار به منزلش است، ناگهان قطار از خط خارج شده و دچار تصادم شديدی می شود. اما از بين صد و سی و دو نفر مسافر قطار تنها ديويد است که بطور معجزه آسایی بدون اينکه حتی يک زخم کوچک بر روی بدنش بوجود آمده باشد زنده می ماند. مدتی بعد يک کلکسيونر کتابهای کاميک به اسم اليجا پرايس که بخاطر استخوانهای شکننده ای که دارد به آقای شيشه ای معروف شده با او تماس می گيرد و فرضيه باور نکردنی ای را با ديويد مطرح می کند: او معتقد است که ديويد يک ابرقهرمان است که بدنش هيچ صدمه ای نمی بيند.
کوین (جیمز مکآووی) مردی است که از اختلال هویت رنج میبرد و ۲۳ شخصیت متفاوت دارد. او سه نوجوان را میدزد اما هنگامی که این سه نفر سعی بر فرار دارند با تمام این ۲۳ شخصیت کوین مواجه میشوند و …
پرفسور لانگدون متخصص نمادشناسی متهم پرونده قتل رئیس موزه ی لوور میشود که به درخواست نوهی مقتول به دنبال کشف قاتل و رمزی که برای آنها گذاشته میشوند. در این میان گروهی از تندروهای مسیحی قصد از بین بردن افراد دیر صهیون و نابودی رازی هستند که پایه ی کلیسا را متزلزل میکند که موفق نمیشوند و این راز که در آخر فیلم توسط پرفسور کشف میشود، همچنان باقی میماند و وفادارن آن همچنان این راز را حفظ میکنند...
«رابرت لانگون» که متخصص رمزگشایی از نوشته ها و تصاویر عهد کهن است، متوجه خطری میشود که واتیکان و کل جهان را تهدید میکند. او پس از ناپدید شدن چند کاردینال، راهی شهر رم میشود تا با عوامل منفی فیلم که قصد نابودی زمین را دارند، مبارزه کند...
داستان فیلم درباره ی پروفسوری به نام رابرت لانگدون می باشد که در یک بیمارستان ایتالیایی به هوش می آید. او که حافظه اش را از دست داده است با دکتر بروکز همراه می شود تا فاجعه ای قریب الوقوع را متوقف سازند و...