سال 1913. «خوان ميراندا» (استايگر)، دهقان مکزيکي، با پدر و شش فرزندش به راهزني روي مي آورد. آنان به «شان مالوري» (کوبرن)، متخصص انفجار ايرلندي، برمي خورند و «خوان» فکر مي کند که با کمک «شان» مي تواند به آرزوي قديمي اش سرقت از بانک ملي شهر مسا ورده برسد...
1 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین 3 جایزه و نامزد دریافت 4 جایزه دیگر.
فروشنده اي به نام «ديويد مان» (ويور) که براي انجام کاري به کاليفرنيا رفته، به خاطر ترافيک سنگين بزرگ راه، از يک جاده ي محلي به راهش ادامه مي دهد. او در ميانه ي راه، براي پرهيز از دود غليظ يک تانکر، از آن سبقت مي گيرد، اما اين کار راننده ي تانکر را به خشم مي آورد و تعقيب و گريزي ديوانه وار و خطرناک آغاز مي شود...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 2 جایزه و نامزد دریافت 3 جایزه دیگر.
«جيمز باند» (کانري) با پي گيري ماجراي قاچاق الماس در مي يابد که دشمن ديرين، «بلوفلد» (گري) مي خواهد با الماس، ليزر غول آسايي بسازد و پس از فرستادن آن به فضا، شهر واشينگتن را نشانه بگيرد...
فیلم زندگی "جی جی" آرایشگری سابق که به مواد مخدر اعتیاد پیدا کرده را روایت می کند.او زندگی اش را با معامله کردن برای "ویوان" می گذراند.روزی او با دختری به نام "پارم" آشنا شده و عاشق او می شود و...
«ستوان ورجیل تیبز» (پواتیه) از اراده پلیس سن فرانسیسکو، عازم بازگشت به خانه، نزد همسرش، «والری» (مکنر) و دو فرزندش است که تلفنی خبر قتل دختری را به او میدهند و این که «پدر لوگان شارپ» (لندا) - یک کشیش محلی و از مبارزان حقوق اقلیتها - هنگام خروج از خانه دختر دیده شده است. در بازجوئی، «شارپ» میگوید که از آپارتمان بازدید کرده تنها به این دلیل که دخترک از مریدانش بوده است. «تیبز» و همکارش، «کِنِر» (شاینر) در تحقیقات بعدی، به مظنونان دیگری میرسند که....…
سال 1825. «لرد جان مورگان» (هریس)، اشراف زاده ی انگلیسی، برای تجربه ی نوع دیگری از زندگی به ایالات متحده می رود و پنج سال را به شکار می گذراند. تا این که در منطقه ای بکر، سرخ پوستان قبیله ی سو به اردوگاهش حمله می کنند و پس از قتل عام همه ی افرادش، او را به اسارت می برند…
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 14 جایزه و نامزد دریافت 25 جایزه دیگر.
«هوکی» (ساترلند)، «دوک» (اسکریت) و «جان» (گولد) به بیمارستان جراحی سیار ارتش شماره ی ۴۰۷۷ در کره وارد می شوند و مشغول عمل جراحی مجروحان بازگشته از جبهه می شوند. این جراحان چیره دست در اوقاع فراغت عادت ها و سرگرمی های خود را دنبال می کنند…
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 9 جایزه و نامزد دریافت 16 جایزه دیگر.
«آليور» (اونيل)، يک دانشجوي حقوق از خانواده اي ثروتمند، با دانشجوي رشته ي موسيقي، «جني» (مگ گرا) که پدرش قناد است، ازدواج مي کند. اما زندگي خوش اين دو دوامي نمي آورد و «جني» مي ميرد...
4 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 10 جایزه و نامزد دریافت 18 جایزه دیگر.
«رابرت» (نيکلسن)، پيانيستي از خانواده اي اهل موسيقي، به ديدار خواهر پيانيست اش «پارتيتا» (اسميت)، به لس آنجلس مي رود. «پارتيتا» به او مي گويد که پدرشان دو بار سکته کرده و به او اصرار مي کند که به خانه ي پدري شان در پيوگت ساوند برگردد...
چند تن از دانشجویان یک دانشگاه تلاش می کنند تا یک تاجر بزرگ شهر را راضی کنند که یک کامپیوتر بخرد و به دانشگاه آنها اهدا کند. اما بعد از خریدن کامپیوتر مشکلی برایش پیش می آید و "دکستر ریلی" که میخواست آن را تعمیر کند دچار شوک الکتریکی شده و مغز او تبدیل به یک کامپیوتر می شود....